سارقان آثار هنری یک هواپیمای ۷۴۷ را می ربایند، به مه برخورد کرده و به اقیانوس سقوط می کنند و آنها و مسافران زیر صد فوت آب گرفتار می شوند ...
"جورج راندی" آرایشگری در بورلی هیلز بیشتر وقت خود را صرف رابطه پنهانی با مشتریان خود می کند. اما بیشتر زنانی که او با آنها ارتباط دارد می دانند که آنها تنها زنان زندگی او نیستند و...
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد.
صاحب يک فروشگاه موادغذايي در گرينويچ ويليج به نام «مايلز مانرو» (آلن) با اکراه براي عمل جراحي به بيمارستان مي رود. زمان، سال ۱۹۷۳ است. عمل ناموفق مي ماند و پزشکان به سرعت او را منجمد مي کنند. «مايلز» دويست سال بعد بيدار مي شود و خود را در دنيايي پيش رفته و نامأنوس مي يابد...
داستان فیلم در مورد دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» است که به قطارها دستبرد می‌زنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.
با پیدا شدن جسد چند زن میانسال در یکی از بخش های بوستن، پلیس تمام مظنونانش را جمع می کند، اما با این حال به سر نخی نمی رسد. تا زمانی که لوله کشی به نام »آلبرت« (کورتیس) مورد شک و سوء ظن پلیس قرار می گیرد…