داستان در دهه ۸۰ میلادی جریان دارد . میکائیل خانواده اجدادی خود را در کوچی سرپرستی میکند و رئیس خاندان محسوب میشود. اما چند تن از اعضای جوان خانواده او را قبول ندارند و با دشمنان همکاری میکنند تا او را نابود کنند...
دیلی در تلاش برای دیدار با دخترش برای اولین بار پس از ترک زندان است. با این حال، تلاش های او به دلیل حمله به کارتل مواد مخدر که توسط بازرس بیجوی برنامه ریزی شده است، متوقف می شود..
یک پلیس بی رحم ویکرام زمانی که متوجه میشود گروه خلافکاری در خیابان های چنای قانون و نظم را به هم ریخته اند ، گروه ویژه ای تشکیل می دهد تا درس عبرتی به آن ها بدهد...