«پروفسور هنري هيگينز» (هريسن) با رفيق زبان شناسش، «سرهنگ پيکرينگ» (هايد-وايت) شرط مي بندد که مي تواند دختر گل فروش و عامي لندني، «اليزا دوليتل» (هپبرن)، را به خانمي متشخص بدل سازد که فصيح و بليغ حرف بزند...
داستان سریال در مورد مردم عادی می باشد که ناگهان در خود به قدرت فوق العاده و غیر طبیعی پی میبرند.داستان به طور معمول با یک پیچ و تاب و کنایه دار همراه است .
سوفی عاشق ادموند بود، اما پس از اینکه والدینش او را مجبور به ازدواج با اوکتاویوسِ ثروتمند کردند، ادموند آنجا را ترک کرد. چند سال بعد ادموند به همراه پسرش ویلیام به آن شهر بازگشت و آنجا بود که پسر ادموند و دختر سوفی عاشق یکدیگر شدند...
مردی فاسد به طریقی توانسته زیبایی دوران جوانی اش را حفظ کند اما در نهایت یک نقاشی بخصوص زشتی درون او را آشکار می کند و...
دهکدهاى کوچک در ساسکس انگلستان. دخترى نوجوان و پرشور به نام « ولوت براون » ( تیلر ) با پسر جوانى به نام « مى » ( رونى ) که قبلا سوارکار بوده آشنا مىشود. او از « مى » کمک مىخواهد تا اسبى را که در بخت آزمایى برده براى شرکت در مسابقه ى « گراند نشنال » آماده کنند.
یک مرد آهنگساز و خواهرش عمارت بزرگ و زیبایی را در کنار ساحل دریا خریداری میکنند اما طولی نمیکشد که متوجه میشوند که تنها دلیل قیمت ارزان این عمارت گذشته تلخ و وحشتناک این عمارت بوده است.
پس از گذران دوران سخت و طاقتفرسای کودکی، جین ایر یتیم از سوی ادوارد روچستر، مالک خانهای اشرافی و رمزآلود اجیر میشود نا از دختر جوانش مراقبت نماید...
« پروفسور هنرى هيگينز » (هوارد)، استاد زبان شناسى، در بازار لندن با دختر عامى گلفروشى « اليزا دوليتل » (هيلر) رو به رو مى شود و با دوستش، « كلنل پيكرينگ » (ساندرلند) شرط مىبندد كه به او فن بيان بياموزد...