«چن چن» به دنبال مرگ مرموز استادش به چین باز می گردد. در آنجا او با ژاپنی های نژاد پرستی مواجه میشود، و بر خلاف دوستانش در مقابل ظلم آنها ساکت نمی ماند و با بهره گیری از تخصصش در هنرهای رزمی، در مورد مرگ استادش تحقیق می کند.
کو به همراه مادر خود در نزدیکی قلعه ای که مشهور به جن زدگی است زندگی می کند. شبی در جستجوی صداهایی عجیب، او ینگ زیبا را که در آنجا زندگی می کند پیدا می کند. او توسط مامورهای یک نجیب زاده که خانواده اش را به قتل رسانده تعقیب می شود و...
مردی (بروسلی) که سوگند خورده است از خشونت دوری کند، همراه عموزاده هایش در یک کارخانه یخ شروع به کار می کند. اما زمانی که آن ها یکی یکی بطرز مرموزی ناپدید می شوند، او مجبور می شود سوگندش را زیر پا بگذارد.