
عتيقه فروشي چيني جانور کوچک و عجيبي به نام «موگ واي» را به پسر بچه ي نوجواني (گاليگان) مي فروشد، با اين شرط که دور از نور شديد و آب نگه دارند و هرگز پس از نيمه شب به آن غذا ندهند. «موگ واي» آرام و دوست داشتني است، تا اين که به طور تصادفي کمي آب رويش ريخته مي شود و پنج جانور مشابه - ولي کمي شيطان - از آن به وجود مي آيند...

یک جادوگر جوان به نام سامانتا با یک فانی به نام «دارن» آشنا میشود و با او ازدواج میکند. او سعی میکند که از قدرتهای جادوییش استفاده نکند و مانند سایر زنها خود کارهایش را انجام دهد. این در حالی است که خانوادهٔ جادوگرش از این وصلت راضی نبوده زیرا دارن جادوگر نیست و مدام در زندگی آن دو دخالت میکنند.

همسر دو "سم بورتون"، "ندی"، یک زن سرخ پوست (از نژاد هندی) است. در نتیجه فرزند آنها، "پیسر" دو رگه می شود و مبارزه نژادی بین سرخ پوست ها و سفید پوست ها در خانواده بورتون شروع می شود. "سم" و "ندی" در این بین کشته می شوند. "پیسر" سمت سرخ پوست ها را می گیرد و برادر ناتنی اش "کلینت" سمت سفید پوستان را می گیرد...