داستان سریال که راوی ماجراهایی پس از فیلمی با همین نام می باشد (Limitless ۲۰۱۱)، حول شخصیت فردی به نام Brian Finch که با این دارو جذاب اما بسیار پردردسر که باعث شده تمام چیزهایی که تاکنون خوانده، نوشته یا تجربه کرده است را به یاد آورد متمرکز شده که بروز مجموعه حوادثی او را به همکاری با FBI و افسری به نام Rebecca Harris برای حل پرونده های پیچیده این سازمان می کشاند. اما این همه ماجر انیست و افراد دیگری نیز به دلایل متفاوت در صدد استفاده از نیروهای حاصل از این دارو می باشند...
داستان فیلم در مورد تصحیح ذهنیت آدم ها در مورد موجودات فضایی است که ممکن است که در آینده ممکن است به زمین بیایند و ۲ نوازنده که لباس آدم های فصایی را پوشیده اند برای این کار به موسیقی می پردازند …
زنی بیکار و مطلقه بنام «استفانی» به واسطه پسر عمویش شغلی جدید بدست می آورد...
"ویولت" و دو دوست خود تلاش می کنند تا محیط مردانه کالج خود را تغییر دهتد و دانشجوهای ضعیف را از افسردگی و مشکلات دیگر نجات دهند...
یک خبرنگار (هیل بری) برای سر در آوردن از کار یک تاجر به نام هریسون هیل (بروس ویلیس) که بهترین دوستش را کشته به او نزدیک شده و وارد یک موش و گربه بازی آن‌لاین می‌شود...
یک مرد سست اراده و بیکار الهام بخش هم تیمی هایش می شوند تا در ورزش سافت بال خودی نشان دهند و از لیگ محلی حذف نشوند...
یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسه‌های نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.
