والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند …
"بانو ترمین" به عصای سحرآمیز پری مهربان دست پیدا کرده و بوسیله آن به زمانی که "سیندرلا" کفشهای شیشه ای را به پا می کند، بازمی گردد. او کفشها را به پای یکی از خواهران او "آناستازیا" کرده و حافظه شاهزاده را از خاطرات "سیندرلا" پاک می کند و...
داگ هفرمن زندگی خوبی دارد. یک زن زیبا به اسم کری، یک تلویزیون بزرگ که با دوستانش برنامههای تلویزیونی رو تماشا میکند. این خوشی ها ادامه دارد تا اینکه پدر کری (پدر زنش) که دیوانه و عصاب خورد است پیش آنها می آیند...