سال ۱۹۵۰ در لندن، خیاطی معروف به نام رینولدز وودکوک، ورود زنی جوان و بااراده را به زندگی پُر مشکل خود می‌بیند که به دلگرمی و معشوقه‌ی او تبدیل می‌شود...
شان ۲۹ سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبی‌ها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.
سال ۱۹۴۶، اسکاتلند. صومعه ي ماگدالين جايي است که مي گويند دختران جوان سرکش را خانواده ها به آن جا مي فرستند تا اصلاح شوند. خيلي از دخترها را در اين مکان به بهانه ي «گناهاني» نامعلوم محبوس کرده اند و فيلم، حکايت تعدادي از اين دخترها است...
داستان فیلم براساس پرونده واقعی یک قاتل سریالی بریتانیایی به نام جان کریستین است و اتفاقاتی که برای همسایه‌های او تیم و بریل ایوانس می‌افتد را روایت میکند...
