
«ساني کوفکس» (سندلر)، مجردي سي ساله و بي فکر و خيال است که هرگز زير بار مسئوليت هاي بزرگ سالي نرفته است. اما وقتي متوجه مي شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، براي آن که به محبوبه اش نشان دهد مي تواند با مسئوليت هاي بزرگ سالي دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ي پنج ساله اي به نام «جوليان» را به فرزندخواندگي قبول مي کند...

«جکي» (ساراندون) سرپرستي دو بچه اش را به عهده دارد. شوهر سابقش، «لوک» (هريس) که يکشنبه ها بچه ها را پيش خودش مي برد، با زني به نام «ايزابل»(رابرتس)، عکاس درجه يک مد زندگي مي کند؛ اما از آن جايي که «لوک» هميشه به دلايل کاري ناچار به سفر کردن است، زحمت آماده کردن بچه ها براي رفتن به مدرسه (وقتي خانه ي پدرشان هستند) به عهده ي «ايزابل» مي افتد و او هم زني نيست که اين کار را بلد باشد. زندگي به همين منوال مي گذرد تا اين که «جکي» متوجه مي شود به سرطان مبتلا شده است...