در سال هاي ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸، به مدت ۲۱ ماه، بيست تن از اعضاي خانواده ي مافيايي «لوکزه» اهل نيوجرزي به جرم ۷۶ فقره خلاف محاکمه شدند. متهم اصلي در اين محاکمه ي طولاني، «جاکومو دي نورشيو» (ديزل) بود که دفاع از خودش را به عهده گرفت...
در راه آهن منطقه کوئینز،پیمانکاران واگنهای متروی شهری را تعمیر و بازسازی می کنند.این قراردادها بسیار پرسود هستند به همین دلیل اختلاص و فساد امری عادیست.وقتی "لئو هندلر" از زندان آزاد می شود،متوجه ازدواج عمه خود با "فرانک الچین"،یکی از بزرگترین پیمانکاران منطقه می شود و...
"دایانا" به دور از چشمان پدرش به عنوان یک بوکسور آموزش دیده و به موفقیتهای بزرگی دست پیدا می کند.او راهی جدید برای بوکسورهای زن باز می کند...
دادستانی که تازه سر کارآمده، درگیر ماجرای پلیس های فاسدی می شود که ممکن است پدر و همکارش را به خطر اندازد...
يک فروشنده لوازم آرايشی از کارش اخراج مي شود و دوست پسر او نیز رهایش می کند. بعد از اين همه بد شانسي بالاخره شانس در خانه اش را می زند و پرستار بچه ي يک بيوه ثروتمند انگليسي می شود و...
«لورتا کاستوريني» (شر)، بيوه اي سي و هشت ساله است که با خانواده ي ايتاليايي- امريکايي خود در بروکلين زندگي مي کند. او با «جاني کامارري» (آيلو) نامزد کرده و در حين تدارک مقدمات ازدواج، خبر مي رسد که مادر «جاني» در سيسيل در بستر مرگ است و او به آن جا مي رود. «جاني» برادر کوچک تري به نام «راني» (کيج) دارد که از پنج سال پيش با او صحبت نکرده است و «لورتا» سعي مي کند آن دو را آشتي دهد...
قرن شانزدهم، اسکاتلند. «کانر مک ليود» (لامبر) پس از آن که از مرگ بر اثر زخم هايي که طي يک جنگ برداشته نجات مي يابد، به واسطه ي مرد مرموزي به نام «راميرس» - که بيش از دويست سال سن دارد - به جمع فناناپذيران راه پيدا مي کند...
در روزی که جنگ جهانی دوم پایان یافت،"جیمی" موسیقیدانی خودخواه با "فرانسین" خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها تبدیل به عشق می شود در حالیکه برای بهترین شدن در حرفه خود تلاش می کنند...
هنگامی که یک زوج خود را بیکار و بدهکار می بینند، در ناامیدی به سرقت مسلحانه روی می آورند...