"پائول" مدیر زود رنچ یک هتل،توهماتی درباره خیانت همسر خود در سر می پروراند.در حالیکه او تسلیم حسادت می شود،زندگی اش رو به بحران می رود.هر قدمی که او در راه دیوانگی بر می دارد او را به سوی جهنمی در زندگی اش پیش می برد و در نهایت پوسته شخصیت او از بین رفته و اتفاقات غم انگیزی رخ می دهد...
وقتی "بتی" با مشکل روبرو می شود، خانواده همسر و خود همسرش درخواست طلاق کرده و او را از دیدن دو دخترش منع می کنند. او توسط زنی سالخورده به نام "لائور" از تنهایی و الکل نجات داده شده و رابطه نزدیکی با او برقرار می کند...
در قرن ۱۹ فرانسه، دختری با دکتری بی‌روح و سرد ازدواج می‌کند. برای فرار از بی‌حوصلگی، او تلاش می‌کند که خود را عاشق کند.
«او» دختر زیبایی است که توسط دوست پسرش «رین» به مکانی نا مانوس کشانده می شود و در آنجا مورد سوء استفاده قرار می گیرد. «رین» قصد دارد با دادن مالکیت «او» به برادر ناتنی اش، بدهش اش را با او صاف کند...
بلويل پاريس ، تابستان سال ۱۸۹۸ . نجارى به نام « ماندا » ( رژيانى ) به « مارى » ( سينيوره ) دخترى كه با دارودستهى خلافكاران معاشرت دارد ، دل مىبازد و پس از چندى در يك درگيرى ، محبوب سابق « مارى » ، « رولان » ( ساباتيه ) را به قتل مىرساند ...