
یک مرد که توسط بهترین دوست سابقش به کابین او دعوت شده است. او میداند که بهترین دوستش یک معتاد حرفه ای هست و تلاش های او برای بردن دوستش به مرکز ترک اعتیاد هیچ فایده ای نداشته ، بنابراین او با یک اسلحه او را میگیرد و دستهایش را با دستبند می بندد و او را به لولهای در خانه خرابهای که در آن زندگی می کند، میبندد و خود تا زمانی که سم از بدنش بیرون برود کنار دوستش میماند. مردم عجیب و غریبی در آن اطراف زندگی می کنند و او هر روز احساس میکند که اتفاقات عجیب و غریبی در حال رخ دادن است …


سریال فرزندان هرج و مرج حول زندگی گروهی از الواط یکی از شهرهای کوچک آمریکا میپردازد که علاقه زیادی به درآمدهای غیر قانونی،خرید و فروش مواد و ... دارند.. عشق آنها اسلحه،موتور سیکلت و فیلم است.. و در درگیری هایی که بین این گروه و مردم عادی و حتی کلانتر و پلیس های شهر رخ میدهد جالب توجه است..

یک گروه تروریستی که اصل عملکرد آن ها بر روی اینترنت است وارد به مرکز کنترل کل نیویورک شده و به نوعی تمام تلوزیون، آب و برق و گاز و مخابرات شهر را تحت کنترل خود در می آورد و دیگر هرگونه عکس العمل را از دیگران سلب می کند. افسر پلیس «جان مکلین» به همراه هکر جوانی سعی در نفوذ در این گروه و جلوگیری از خراب کاری های این گروه را دارد.

کال جوانی مودب است که یکروز که همراه پدرش به ماهیگیری می رود در راه بازگشت اتومبیل شان دچار سانحه شده و پدر کال کشته می شود . یکسال بعد او تبدیل به جوانی عصبی و بدخلق شده است که یکروز سر کلاس یکی از معلمانش را کتک می زند . او بخاطر اینکار در دادگاه محاکمه شده و جریمه او اینست که به مدت سه ماه در خانه شان زندانی باشد او برای سرگرم شدن همسایه ها را زیر نظر می گیرد تا اینکه...


سریال" عشق بزرگ" از سه خانه در جوار یک دیگر شروع می شود، در هر یک از این خانه ها زنی خانه دار با تعدادی بچه با سنین مختلف زندگی می کنند. "بیل هنریکسون" صاحب فروشگاهای زنجیره ای لوازم ساختمانی، تنها مردی است که به این سه خانه رفت آمد دارد ، با این تفاوت که برای ورود به این خانه ها ، همیشه از یک در و یک خانه استفاده می کند، و برای ورود به دو خانه دیگر از حیاط پشتی خانه ها که به هم متصل است بهره می برد.