"اد آوری" معلم و همسری خوب دچار بیماری نادری است. او در بیمارستان بستری شده و طبق نظر پزشکان تنها چند ماه فرصت زندگی دارد. او می پذیرد در یک درمان آزمایشی شرکت کند سپس به طور معجزه آسایی بهبود یافته و به خانه نزد همسر و پسرش بازمی گردد. اما این درمان معجزه آسا تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود...
"ادی ویلیس" نویسنده سابق مقاله های ورزشی که روزگار خوبی را نمی گذراند، توسط "نیک بنکو" استخدام می شود تا کشف اخیر او، پدیده ای اهل آرژانتین را به همه معرفی کند و...
یک بیوه زن از طبقه بالای اجتماعی عاشق یک کشاورز خیلی جوان‌تر از خودش می شود. از از همه طرف از جمله فرزندانش سرزنش می شود که نباید با آن مرد ازدواج کند...
"نورمن مین" بازیگری که شهرتش رو به افول است با "استر" خواننده ای جوان آشنا می شود.رابطه آنها گسترش می یابد اما وقتی "استر" پله های موفقیت را طی کرده و "نورمن" افول می کند تنش وارد رابطه شان می شود...
ثروتمندی که بی‌احتیاطی او به طور ناخواسته باعث مرگ یک پزشک برجسته می‌شود، سعی می‌کند تا جبران کند و...
پليسى خودكشى مىكند و « كارآگاه ديو بانيون » ( فورد ) مأمور پیگيرى پرونده مىشود. خيلى زود « بانيون » متوجه مىشود كه هيچ كس، از جمله همسر پليس، و ديگر هم قطاران، مايل به روشن شدن ماجرا نيست.
زمانی که یکی از شامپانزه چشمه جوانی را پیدا می کند، یک شیمیدان متوجه می شود که زندگی شخصی و حرفه ای خود زیر و رو شده است.
در سال ۱۹۲۷، «دان لاکوود» و «لینا لامونت» یک زوج مشهور هنری هستند. اما لینا عشق روی صحنه را با عشق واقعی اشتباه می گیرد. دان همراه شریک قدیمی خود «کاسمو»، تلاش زیادی کرده تا به جایی که امروز در آن قرار دارد برسد. دان آهنگ های زیبایی را در جدیدترین فیلم خود و لینا می خواند. اما با وجود تلاش های بسیار لینا، باز هم صدای کس دیگری را روی او می گذارند. «کتی سلدن» به عنوان یک بازیگر بلندپرواز وارد صحنه می شود و دان حین کار با او در فیلم، عاشق او می شود...
"اد هاچسون" سردبیر سرسخت یک روزنامه تلاش می کند تبهکاری به نام "رینزی" را رسوا کند و...