
داستان در سال ۱۹۸۱ اتفاق میافتد و درباره ماجرای انتقام شیخی در عُمَر است که آدمکشی حرفه ای بنام دنی (جیسون استاتهام) را برای کشتن افسرهای نیروی ویژه هوایی بریتانیا (SAS) که مسئول مرگ پسرش بوده اند، استخدام میکند. برای مجبور کردن دنی به این کار، شیخ دوست و همکار وی معروف به هانتر (رابرت دنیرو) را به اسارت میگیرد و شرط آزادی اش را پایان ماموریت دنی یعنی کشتن هر سه افسر تعیین میکند. برای اینکه قضیه پیچیده تر شود، دنی باید نوار ویدئویی از سه قتل تهیه کند که در آن جنایت طوری صحنه سازی شده باشد که یک حادثه بنظر برسد. در این ماموریت دو عضو دیگر گروهش دیویس و مایِر وی را همراهی میکنند و در طرف مقابل نیز یکی از ماموران سابق SAS بنام اسپایک (کلایو اوون) حضور دارد.

استراليا، دهه ي ۱۸۸۰. «برادران برنز» به دليل جنايت و اذيت و آزار مردم از دست قانون فراري هستند. تا اين که دو تن از برادرها به نام هاي «چارلي» (پيرس) و «ميکي» (ويلسن) دستگير مي شوند. پليس بريتانيايي، «سروان استنلي» (وينستون) به «چارلي» پيشنهاد مي کند که اگر بتواند برادر سوم، «آرتور» (هيوستن)، را بيابد و بکشد، حاضر است «چارلي» و «ميکي» را از مجازات برهاند...

پس از کشف يک کشتي مسافربري که در سال ۱۹۵۳ گم شده و بر روي دريا شناور است يابندگان که عده اي فروشنده اجناس دست دوم هستند ، ادعا مي کنند که اجناس موجود در کشتي به آنها تعلق دارد . زمانيکه آنها مي خواهند کشتي را با طناب به سمت لنگرگاه ببرند يکسري حوادث عجيب و غريب اتفاق مي افتد و گروه در کشتي به تله مي افتند و به زودي مي فهمند يکسري ارواح شيطانی در کشتي ساکن هستند . حال افراد بايستی حقيقت را درباره گذشته کشتی کشف کنند و عاملی را که باعث تهديد آنها شده است از بين ببرند...