

داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...


داستان مجموعه حول خانواده ثروتمندی به نام Lyon متمرکز است که Lucious پدر خانواده با گذراندن دوران کودکی دشوار و با تلاش فراوان توانسته تا شرکت عظیم و معتبر موسیقی را بنا کند توسط پزشکان مبتلا به بیماری مهلک ALS تشخیص داده می شود و به او اعلام می شود بیش از سه سال زنده نخواهد ماند. بنابراین Lucious باید هر چه سریعتر تصمیم خود را برای انتخاب جانشین خود پس از مرگش بگیرد و این آغاز رقابتی است بین سه فرزند او به نام های Hakeem ،Jamal و Andre که هریک با توانایی ها و خصوصیات اخلاقی خاص خود می خواهند تا به نحوی صلاحیت خودرا برای به ارث بردن کمپانی عظیمش اثبات کنند. اما این همه ماجرا نیست و با آزادشدن Cookie همسر سابق Lucious که پس از هفده سال از زندان آزاد گشته و ادعای مالکیت بر نیمی از کمپانی که در بنیان گذاشتنش نقش داشته اوضاع پیچیده تر می شود.


داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل ارتباط نامشروع و سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی میگیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان وزندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمیمواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خودکه یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" وفرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاریکلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ایدر مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود راکاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...