داستان فیلم درباره ی سیمبا میباشد که یک پلیس فاسد هست او به شهری جدید منتقل میشود و در آنجا با خلافکارها همکاری میکند ولی نمیداند که دارد در چه ظلم بزرگی شریک میشود و...
راهول برای برآورده کردن آخرین آرزوی پدربزرگش به روستای کوچکی در هند می رود: تا خاکستر او را در آب مقدس رودخانه آنجا بریزد. او در مسیرش با زنی آشنا می شود و یک سری اتفاقات غیر منتظره برای آن ها رخ می دهد...