
داستان زندگي واقعي ديتر دنگلر (کریستین بیل) خلبان جنگنده نيروي هوايي آمريکا که در اولين پرواز عملياتي خود بر فراز لائوس، سقوط کرده و اسير مي شود. امتناع وي از امضاي انزجار نامه اي عليه ارتش آمريکا موجب فرستاده شدن وي به بازادشتگاهي کوچک در ميان جنگل مي شود. جايي که گروه بسيار کوچکي از اسرا حدود ۲ سال در آنجا زنداني بوده اند، ولي ديتر قصد اقامتي طولاني در چنين مکان مخوفي را ندارد. نقشه وي براي فرار از سوي تني چند به دليل مخاطرات فراوان با استقبال روبرو نمي شود. اما يکي از زنداني ها به نام مارتين ديون موافقت خود را براي اجراي نقشه فرار اعلام مي کند. ولي اين فقط يک آغاز است...

«جاش» (تاکر)، دانشجویی که «هکر» ماهری هم هست، موقع کار در کتابخانه ی دانشگاه با موجود سفیدرنگ هیولا مانندی روبه رو می شود. وقتی این برخورد تکرار می شود، «جاش» خود را حلق آویز می کند. تصویرهای سیاه و سفید هولناکی که «جاش» از طریق مانیتورش دریافت می کرده، حالا روی کامپیوتر دوستش، «متی» (بل) ظاهر می شود و بعد روی کامپیوتر دوستان شان و …


داستان Deadwood در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند. این شهر که در ابتدای تاسیس خود بدون هیچ قانونی اداره می شود و همه کاره ان شخصی است به نام “سورنجن” که صاحب بار و فاح شه خانه ای در “ددوود” می باشد که قانون را از طریق خود اجرا می کند. سورنجن با کاریزمایی شبیه بیل قصاب دارو دسته های نیویورکی شاید جذاب ترین شخصیت “ددوود” باشد .شخصیتی بی رحم اتشین مزاج و گاهی شوخ طبع. و این را بگویم که وجود این شخصیت در این سریال کافی است که شما را به دیدن این سریال ترغیب کند...

یک سوپر جاسوس خطرناک به اسم «گابریل» ( تراولتا ) مامور می شود تا یک بودجه مخفی دولتی ۶ میلیارد دلاری را که برای مبارزره با قاچاق مواد مخدر هزینه شده از حسابهای کامپیوتری دولت امریکا برداشته و در اختیار یک سناتور قرار دهد. گابریل عملیات خود را با همکاری دوست دخترش «جنیفر» ( بری ) آغاز کرده و برای انجام این سرقت بسراغ یک هکر ماهر کامپیوتری به اسم «استنلی» ( جکمن ) می رود. استنلی پس از سپری کردن دو سال حبس، تازه از زندان آزاد شده و تا آخر عمر اجازه استفاده از کامپیوتر را ندارد. اکنون او باید در طی فقط ۶۰ ثانیه به این حسابها دست یابد .

«جان شفت» (جکسن)، برادر زاده ي همان کارآگاه خصوصي مشهور (راندتري)، يکي از کارآگاهان خبره ي پليس است که با هم کارش، «کامرون واسکز» (ويليامز)، مأمور رسيدگي به پرونده ي قتل دانشجويي سياه پوست مي شود. در جريان پي گيري طولاني اين پرونده، «شفت» به صرافت مي افتد که از خدمت در نيروي پليس کناره گيري و يک آژانس کارآگاهي باز کند...