

داستان در چین باستان اتفاق می افته. جنگ همه جا سایه انداخته و مردم دونه دونه دارن میمیرن. شین و هیو دو پسری هستن که به خاطر جنگ یتیم شدن و صبح تا شب توی جنگل تمرین میکنن تا بتونن روزی فرمانده ارتش بشن و این جنگ رو تموم کنن. اما یه روز فرمانده شو بونکون هیو رو میبینه و هیو چشمشو میگیره . به اون اجازه میده که به عنوان کلفت توی قصر خدمت کنه. اما بعد توی قصر درگیری ای پیش میاد و هیو زخمی میشه و فرار میکنه و نقشه ای رو به شین میده و ماجراجویی شروع میشه


در آینده ای دور و در دهکده ای کوچک، سایمون و کامینای کنجکاو که از محدودیت های اعمال شده بر دهکده توسط بزرگان آنجا خسته شده اند دستگاهی فانتزی را پیدا میکنند که متعلق به دنیای آسمانهاست، اما در همین حین صلح و امنیت حاکم بر دهکده توسط یک نفوذ خشونت آمیز از هم می پاشد و...


ناروتو به همراه استاد خود جیرایا پس از ۳ سال تمرین و آموزش به دهکده مخفی برگ (دهکده کونوها) باز می گرددند. او امیدوار است با قدرت هایی که بدست آورده بتواند دوست خود ساسکه را پیدا کند و او را از دست اوروچیمارو نجات دهد. در این زمان گروه آکاتسوکی (سازمانی ناشناخته که شامل ۱۰ شینوبی قدرتمند است و هدفش جمع آوری هیولای دم دار است) آغاز بکار می کند و...


هلسینگ، یک سازمان مخفی بریتانیا است که برای حفظ جان مردم از تهدیدات موجودات تاریکی مافوق طبیعی است. رهبر فعلی، "ایتیجرا وینگاتس هلسینگ" است که کنترل ارتش شخصی برای نابودی ارواح را دارد، اما با وجود سربازهای آموزش دیده اش در مقابل با اعتماد ترین نابودگر خون آشامش، مردی به نام الاد که خود یک خون آشام قدرتمند است. به همراه خدمتکار اسرار آمیزه اینتگرا و برده ی خون آشام آلو کارد، سراس ویکتوریا، سازمان نه تنها باید با غول ها و خون آشامهای همیشگی رو در رو شود بلکه با سازمانی مخفی از طرف واتیکان و میلینیوم (دوره هزار ساله) و در آخر با گروهی از انسان های دیوانه و مرموز که در جنگ ۵۰ سال پیش بوجود امده اند نیز باید مقابله کند...


زندگي در ژاپن فئودال آسان نيست. خصوصا حالا که فضاييها آمده و همه چيز و همه جا را به تصرف خود درآوردهاند! خب البته، اوضاع بيمه و بهداشت عالي شده، اما ممنوعيت عمومي استفاده از شمشير، بسياري از ساموراييهاي شکستخورده را با تصميم سختي روبهرو ساخته که همانا انتخاب مسير زندگي آيندهشان است! اين موضوع، خصوصا در مورد افرادي از جمله گينتوکي ساکاتا صدق ميکند که به شغل درازمدت و منظمي پايبند نيستند. اين شد که گينتوکي، دنبال شغل آزاد رفته و هر کاري به او پيشنهاد شود، ميپذيرد، البته تا جايي که حقوق آن به اندازهي کافي باشد. اما ...