داستان "پیس میکر" – مردی به‌شدت خودبزرگ‌بین که به صلح به هر قیمتی باور دارد، فارغ از اینکه برای رسیدن به آن چند نفر را باید بکشد...
شاون و گرومزیلا به منظور آماده سازی برای یک عروسی پیش بینی نشده قبل از به دنیا آمدن بچه، به آب و آتش می‌زنند تا شوهر ناپدید شده سلنا را پیدا کنند...
شاون و گاس برای کمک به رئیس پلیس قدیمی خود به سانتا باربارا باز می گردند ، اما خود را در زمین قدیمی خود ناخوشایند می بینند زیرا آنها مخفیانه مشغول حل کردن پرونده ای هستند که
یک پسر جوان بصورت تصادفی باعث می شود تا غارتگر پس از مدتها بار دیگر به زمین بازگردد و .
باند قدیمی در تعطیلات بازمیگردد تا پرده از رمز و راز یک جنایت بردارد…
"مَدی" دختری ۱۷ ساله بدلیل بیماری نادری که دارد، تمام شبانه روز خود را در خانه سپری میکند و نمی تواند از محیط مهر و موم شده خانه اش فاصله بگیرد. اما یک روز با دیدن پسر همسایه، "مَدی" عاشقش می شود و تصمیم میگیرد بخاطر او از جان گذشتگی کند...
پس از مرگ پدر و مادر سانی، ویولت و کلاوس، سرپرستی آن ها به Count Olaf یکی از خویشاوندان آن ها می رسد. مردی شرور که در پی ثروت بچه ها است او با اصرار عجیبی بر قانونی بودن تصرف ثروت آن ها در پی ازدواج با ویولت است، کسی که در پایان ۱۸ سالگی به ثروت هنگفتی خواهد رسید...
ریپ هانتر فردی است که آینده را مشاهده کرده و میداند اتفاقی خواهد افتاد که نه تنها زمین بلکه کل دنیا را از در بر میگیرد. حال اون وظیفه دارد تیمی از شروران و قهرمانان را باهم متحد کند تا در مقابل این تهدید بزرگ مقاومت کنند...
یک دختر دبیرستانی بهمراه کسی که در مدرسه برایش قلدری می کند مورد مزاحمت یک قاتل روانی فراری قرار میگیرند که ترس و وحشت را به جان آنها می اندازد...