

داستان سریال در مورد گم شدن پسر ربکا وینستن و مایکل هست که هر دو قبلا ماموران سازمان CIA بودند. پسر آن ها در شرایط مشکوکی ناپدید شده و آن ها هیچ شکی ندارند که پسرشان زنده هست و برای پیدا کردن او تمام مهارت و عزم خود را به کار می گیرند و با کمک دوستان قدیمی خود، دنبال پسرشان می گردند...

پانصد سال پیش، هوی بو در یک بازی با ورق تقلب کرد، بنابراین با نور رعد به یک روح تبدیل شد. در تمام این مدت، او در قلعه تنها زندگی کرده است، بدون اینکه کسی بترساند. تا زمانی که پادشاه جولیوس برای عروسی خود به آنجا می رود ، هوی بو می داند که باید از تمام ترفندهای خود برای حفظ مجوز ارواح که مدت ها تلف شده است استفاده کند..

در سال ۱۷۹۶ و در زمان اشغال کشور آلمان توسط ناپلئون، دو برادر کلاهبردار به اسامی «ويلهم گريم» و «جيکوب گريم» بين دهکده های مختلف سفر کرده و به هر دهکده که می رسند نمايشهای جادوئی به راه می اندازند. آنها ادعا می کنند که با عالم ارواح ارتباط دارند و با ترساندن مردم روستائی کسب درآمد می کنند...