
ساشا و مارکوس که در دوران کودکی دوستان یکدیگر بودهاند، دست زمانه آنها را به مدت پانزده سال از یکدیگر جدا میسازد. تا اینکه یک روز ساشا مارکوس را در سان فرانسیسکو ملاقات میکند و علارقم گذشت تمامی این سالها هنوز هم برق امید و حال و هوای دوران کودکی در چشمان هر دوی آنها میدرخشد…

داستان این فیلم از جایی آغاز میشود که گرگ سسترو رویای تبدیل شدن به یک بازیگر را در سر میپروراند و از این رو در کلاسهای بازیگری شرکت کرده است. وی پس از مدتی با تامی ویسائو آشنا میشود که نترس و جاهطلب است. این دو به زودی تبدیل به دوستانی صمیمی میشوند و برای دنبال کردن رویایشان در بازیگری به لس آنجلس میروند. اما پس از اینکه نمیتوانند در این راه موفق شوند ، تصمیم میگیرند تا اینبار خودشان فیلمی را بسازند و اکران کنند و این در حالی است که آنها هیچ سر رشتهای از سینما ندارند و…