در سال ۱۳۲۷ میلادی، یک راهب بنام «ویلیام» در حال تحقیق بر روی چندین مرگ مرموز در یک صومعه ی دور افتاده است...
لیا و تینا دو دختر زیبا هستند که با هم آشنا می شوند و متوجه می شوند که شباهت های زیادی با هم دارند. آنها هر دو جوان، زیبا و خشمگین هستند، بنابراین تصمیم می‌گیرند به رم بروند تا کمون نازاریوتا را پیدا کنند،
"ناپلئون بناپارت" و ارتشش که با از دست دادن همه چیزهایی که برای بدست آوردنشان تلاش کرده اند روبرو هستند، در نبرد واترلو به ارتش بریتانیا برخورد می کنند و...
در قرون ابتدایی روم،او دوست دانشجو؛"انکولپیو" و "آشیلتو" بر سر سرپرستی "جیتون" پسری با هم بحث کرده،دارائیهایشان را تقسیم کرده و از هم جدا می شوند.پسر که اجازه انتخاب پیدا می کند،تصمیم می گیرد با "آشیلتو" برود.اما زلزله ای ناگهانی "انکولیپو" را از نجات می دهد و...
"جان کوربت" هفتیر کشی شجاع تلاش می کند "کوچیلو سانچز" کشاورزی مکزیکی که متهم به قتل دختری دوازده ساله است را دستگیر کند...
«زامپانو» ( کویین ) که با نمایش سیار زورمندی هایش روزگار میگذراند، «جلسومینا» ( ماسینا ) ى معصوم و ابله نما را از مادرش میخرد تا در نمایشهایش دستیار او باشد...