ماجرای فیلم در مورد پسر هفده ساله ای به نام جاش می باشد که به تازگی مادرش را از دست داده است و به همراه مادر بزرگش و عمو و پسر عموهایش که همگی خلافکار هستند زندگی می کند که پلیس به شدت خانواده جاش را تحت نظر دارد...
«آلبرت هوگت» (کرامول) بچه خوکي را که مادرش او را «بيب» صدا مي زده، مي خرد و به مزرعه ي سبز و بزرگش مي برد. «بيب» خيلي زود با ديگر حيوانات مزرعه آشنا مي شود و با هوشي که دارد جاي سگ گله ي مزرعه، «رکس» را مي گيرد.