گروهی از شهروندان برلین غربی در سالن سینمایی که مملو از شیاطین گرسنه است گرفتار شده اند و...
"جو" پس از مرگ پدرش به غرب وحشی میرود تا تبدیل به یک مرد واقعی شود. او از اسلحه، دعوا و خشونت بیزار است و عاشق شعر خواندن است. همچنین دوچرخه را به اسب ترجیح می دهد. سه معلم او هرکاری میکنند نمی توانند آموزش های لازم برای جنگیدن و دفاع را به او یاد دهند، تا اینکه "جو" عاشق یک دامدار جوان می شود و بخاطر حسادت مردی مسلح بنام "مورتون" به عشق آنها، تصمیم میگیرد از خود دفاع کند...
دزد و قاتل مخوفی به نام دیابولیک برای تفریح دست به آشوب و تباهی در یکی از کشورهای اروپایی می زند. او به همراه دوست دخترش که توانایی های خاصی در استفاده از کلاه گیس دارد ، مردم بی گناه را می کشند و دزدی های میلیاردی از دولت می کنند...
استاد تاریخ "برد فلچر" برای سلامت خود راهی غرب می شود اما گرفتار گروه قانونشکن "سولومون بنت" می شود. او که مجذوب شیوه زندگی آنها شده پس از مدتی کنترل گروه را بر عهده گرفته و تبدیل به یک قانونشکن بی رحم می شود...
"ایزابل" مدلی جوان توسط مرد اسرارآمیز نقابداری به قتل می رسد. وقتی دوست پسرش به قتل مشکوک می شود، دفتر خاطرات او که حاوی مدارکی است که او را به قاتل مرتبط می کند ناپدید می شود و قاتل شروع به از بین بردن همه مدلها می کند تا دفترچه را پیدا کند...
«زامپانو» ( کویین ) که با نمایش سیار زورمندی هایش روزگار میگذراند، «جلسومینا» ( ماسینا ) ى معصوم و ابله نما را از مادرش میخرد تا در نمایشهایش دستیار او باشد...
