

دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...

پس از اتفاقات رخ داده در فیلم اول آبری خواهر کارن به توکیو می آید که او را از بیمارستان بیرون آورده و همراه خود به خانه ببرد اما در بیمارستان کارن توسط روح کایاکو اذیت میشود و سعی میکند برای نجات خواهرش خودکشی کند که کایاکو به دنبال آبری نرود پس از مرگ کارن آبری همراه با خبرنگاری به نام ایسون برای فهمیدن راز مرگ خواهرش تحقیق میکند...