

این سریال داستانی ناگفته از زندگی دا..وی..نچی را به تصویر میکشد؛ زندگی این نابغه در اوایل زندگش اش در زمان رنسانس در فلورانس است. بعنوان یک هنرمند ۲۵ ساله، یک شمشیر باز ماهر، کاشف، عاشق پیشه، رؤیا پرداز و آرمانگرا، سعی میکند که در واقعیت خودش، در زمانی که میخواهد نه تنها آینده را ببیند بلکه آنرا کشف کند، زندگی کند و…


صبح ۲۹ امین روز از آپریل، هفت میلیارد سكنه زمین به شكلی غیرقابل باور به مدت دو دقیقه و هفده ثانیه، از هوش میروند و آنهایی كه جان سالم به در برده اند وقتی به هوش می آیند متوجه خاطراتی میشوند كه هیچوقت تجربه نكرده اند. كمی تحقیق، همه را متوجه این موضوع میكند كه آن خاطرات، در واقع مروری بر اتفاقاتی بوده كه نه در گذشته بلكه در زمانی به فاصله شش ماه از زمان حال اتفاق اقتاده است نگرانی همه از این است كه آیا قرار است آن چیزی را كه دیدند در واقعیت تجربه كنند یا انتخاب با خودشان است...

داستان فیلم درباره زن جوانی بنام کیسی (یاستمن) که با روح خبیث یک پسر بچه چشم آبی که سعی در تسخیر جسم او دارد در حال ستیز است ، کیسی پس از کنکاشهای فروان می فهمد که او برادر دو قلویی داشته که در رحم مادرش مرده و هرگز بدنیا نیامده است و این روح سرگردان روح همان پسر بچه است که برای وارد شدن به این دنیا سعی در تسخیر جسم کیسی دارد...

خون آشام ها در تلاش هستند تا اف.بی.آی را متعاقد کنند که بليد باعث کشته شدن بيش از هزاران انسان شده است تا از اين طريق او را بی اعتبار سازند. ماموران اف.بی.آی محل اقامت بليد را محاصره می کنند اما او با کمک دو نفر از اعضای گروه شکارچيان شب به اسم هانيبال کينگ و ابيگيل ويسلر از مهلکه نجات می یابد. بليد سپس از طريق ايندو نفر در می يابد خون آشام ها در پی يافتن دراکولای افسانه ای هستند تا از طريق او ويروس خون آشامی را در سرتاسر جهان منتشر کنند...