
«ديويد» (هارلسن) و «دايانا» (مور) زن و شوهر جواني هستند که دل باخته ي يکديگر هستند و دچار مشکلات مالي شده اند. اين دو به اميد به دست آوردن پولي که نياز دارند به لاس وگاس مي روند، اما به مقصود خود نمي رسند. تا اين که با مرد ميانسال باوقاري آشنا مي شوند که نامش «جان گيج» (ردفورد) است و به زوج جوان پيشنهاد عجيبي مي کند...

«دن گالاگر» (داگلاس)، يک وکيل متأهل و خوشبخت نيويورکي است. وقتي همسرش، «بت» (آرچر) و دخترش، «الن» (لاتسن) براي تعطيلات به خار شهر مي روند، او با زني به نام «الکس فارست» (کلوز) رابطه اي شورانگيز برقرار مي کند. براي «دن» اين يک رابطه ي گذراست، اما «الکس» بيش از اين مي خواهد...

منهتن. روزي «اليزابت» (بيسينگر) که در گالري سوهو کار مي کند، به طور اتفاقي مرد مرموزي به نام «جان» (رورک) را در يک خوار بار فروشي چيني ملاقات مي کند. در ملاقات بعدي، «جان» پيشنهاد دوستي مي دهد. «اليزابت» قبول مي کند و از اين پس «جان» کنتزل اوضاع را در دست مي گيرد...