« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...
« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم
این فیلم حیرت انگیز است
فوق العاده ساده و فوق العاده پیچیده
این تناقضی است که فقط کارگدانان بزرگ قادر به خلقش هستند.
همه چیز در این فیلم عالی و در سر جای خودش است. فیلم دارای فیلمنامه و کارگردانیبی نقصی است.شخصیت پردازی ها عالی و درام فیلم فوق العاده جا می افتد و فضای فیلم را لحظه به لحظه حس می کنید.
روانشناس بنامی( لاکان) گفته است که نامه ی عاشق همیشه به معشوق می رسد. اما زمانی که معشوقت را به دست می آوری آنی نیست که انتظارش را داشتی و خلأ خودت را نمی توانی با او پر کنی. خوب این فیلم با همین بازی می کند و به نوعی این تم فیلم است.
کرالیک(استوآرت) و کلرا نقش های اصلی هستند و این بازی روانشناسانه بین آن ها رخ می دهد.آن ها ماههاست که به هم نامه می دهند اما هیچ وقت یکدیگر را ندیده اند تا این که روزی کلرا در جایی استخدام می شود که کلاریک آنجا کارمند ارشد است و آنها ناخودآگاه با هم برخورد می کنند. این چیزی است که لاکان می گوید که عاشق و معشوق یکدیگر راناخودآگاه یافت می کنند.
اما کارگردان باهوش این فیلم نظریه ی روانشناس بزرگ ما را دور می زند و آن هم به شکلی خیره کننده اتفاق می افتد.
چون عاشق(استوآرت) از ماجرا با خبر است می تواند وضعیت را تغییر دهد و در واقع کارگردان به لاکان نشان می دهد که اگر عنصر خودآگاه عاشق را وارد کنی قضیه عکس میشود. تمام اون اتفاقی که در هنگامی که قرار است آنها یکدیگر را ببینند مهم است تا به قول لاکان نامید شوند اما در پایان فیلم استوآرت تصویری خیالی برای کلرا میسازد تا از شخصی خیالی به نام پاپکین او بدش آید که در واقع این همان نظریه ی لاکان است که شما نا امید می شوید و به این دلیل این تخلیه را روی او انجام می دهد و در اینجا به نوعی نظریه ی لاکان دور زده می شود.این فرایند نامید شدن را در اواسط فیلم خود آقای کرالیک هم تجربه می کند و پشت سر می گذارد.
اما همه ی اینها امکان پذیر نیست مگر آنکه شما قصه ی قوی و به تبع آن درام پیچیده ای را بتوانید ایجاد کنید.
۱۰از۱۰
فیلمی خوب،شاداب و سرگرم کننده از کارگردانی بزرگ با بازیگری کم نظیر در تاریخ ..
لوبیچ استاد بیلی وایلدر بوده و وایلدر خیلی بهش احترام میذاشته..
برای دیدن حتما توصیه ش میکنم در کنار فیلم نینوچکا از همین کارگردان با فیلمنامه ای از بیلی وایلدر..
بهترین فیلم لوبیچ و یکی از بهترین کمدی رمانتیک های دهه چهل
حقیقتا من از کمدی هایی که بیشتر کارگردان محورند خیلی خوشم می آید.مثل آثار کاپرا،وایلر و لوبیچ
از تمامی آثار وایلدر بهتر و پیچیده تر است. سناریو حرف ندارد و حتی یک دیالوگ اضافه هم در فیلم نیست.
۱۰ از ۱۰
لایه اول روح : N/A . لایه دوم : ۹/۱۰ . لایه سوم : ۳/۱۰ . هدف : لایه دوم ( واقع بینی عقل در برابر کمال گرایی ذهن ) . یکی از بهترین درام/کمدی هایی که دیدم . واقعاً این فیلم ۵۰ سال از خودش جلوتره : دیالوگ های بجا و واقعی و بسیار بسیار جالب ، شخصیت ها و بازیهای عالی تر از عالی ، کارگردانی یک و ... ویه طنز ریز و بسیار هوشمندانه و غیر قابل باور (نسبت به زمان ساخت فیلم ) که اصلاً و ابداً نمونه اش رو در سینمای کمدی امروز نمیبینید. فقط اگر آخر فیلم به این شکل تمام نمیشد امتیازم بلاشک ۱۰ بود( به نظرم در این سکانس ، فیلمساز هوش و نبوغ خود را کنار میگذارد). این فیلم امکان ساخته شدن با هدف لایه سوم( نمایش تضاد روحی میخواهم و نمیخواهم ( میخواهم و نمیتوانم ، میتوانم و نمیخواهم)) را داشت ولی فیلمساز قصد این کار را نداشته، چه حیف چون توانایی خلق شخصیت هایی که حسی آدمیزادی را به مامنتقل کنند را به شدت به رخ میکشد.
ختم کلام : کلاسیکی که در آن خبری از چرخش گردن بازیگران ، دیالوگهای شعاری ، اشاره یِ مستقیم دوربین و چشمهای از حدقه درآمده نیست.
نتیجه : فیلم را حتماً دوباره خواهم دید.
اگه میخوای ی فیلم کلاسیک قشنگ ببینی انتخاب مناسبیه.
aramesh bakhsh . ehsasat bar angiz .dar kenare baziye fogholade didaniye aghaye stewart ke asheghesham .
یه کلاسیک دوست داشتنی
واقعا این فیلم به آدم حس خوبی میده