سال ۱۹۶۹، «دکتر مالکوم سیر» (ویلیامز)، مدیر بیمارستان بین بریج را متقاعد می کند تا اجازه بدهد او داروی لوو دوپا را – که در درمان پارکینسن مؤثر بوده-روی «لنرد لووه» (دنیرو) که از کودکی به تدریج کنترل حرکاتش را از دست داده و دچار کاتاتونیا شده، امتحان کند. «لنرد» تحت تأثیر لوو دوپا آرام آرام قدرت حرکت و تکلمش را دوباره به دست می آورد...
سال ۱۹۶۹، «دکتر مالکوم سیر» (ویلیامز)، مدیر بیمارستان بین بریج را متقاعد می کند تا اجازه بدهد او داروی لوو دوپا را – که در درمان پارکینسن مؤثر بوده-روی «لنرد لووه» (دنیرو) که از کودکی به تدریج کنترل حرکاتش را از دست داده و دچار کاتاتونیا شده، امتحان کند. «لنرد» تحت تأثیر لوو دوپا آرام آرام قدرت حرکت و تکلمش را دوباره به دست می آورد...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
نقد فیلم
فیلم متوسط(شاید کمی بالاتر از متوسط) و البته اثرگذار
هم رابین ویلیامز در نقش دکتر سیر و هم دنیرو در نقش لئونارد عالی بازی کرده اند.
به نظر من یک ساعت اول فیلم بی نقص است و مشکلات از بعد آن شروع می شود.دکتر سیر خیلی خوب شخصیت پردازی شده است و ما با روحیه آرام و متین و همچنین جستجوگر او آشنا می شویم و همچنین باورش می کنیم.تنهایشو می فهمیم و درگیری های ذهنی اش را هم می فهمیم.خصوصا در مقابل بقیه کارکنان آنجا که در آغاز با او موافق نبودند خیلی خوب پرداخت می شود و در تضاد بین آنها ما جناب سیر را بهتر می فهمیم.تنها مشکل شخصیتی ایشان این است که در زندگی خصوصیش تنهاست و فکر می کند مردم نمی توانند او را تحمل کنند.خوب این در واقع تم فیلم است که او بیدار شود که تا به حال همه چیز های زندگی را ندیده است و خود را محدود کرده است.
فیلم ما رو در یک ساعت اول درگیر قضیه می کند و ما همراه تحقیقات آنها جلو می رویم و بیدار شدن بیمار ها رو تجربه می کنیم.در این قسمت های فیلم حس زیبایی رو به ما منتقل می کند حسی که دلپذیر است.دکتر سیر به بیماران روانی از نوع خاصی برای مدت کوتاهی خوداگاهی و اراده می دهد اما تاثیر دارو ها موقتی است.....
اما دقیقا از بعد از یک ساعت آغازین، فیلم به شدت ریتمش افت می کند و رویدادی نیست که برای نیم ساعت بعدش شما رو نگه دارد، همه چیز تکراری است. حتما در این لحظات فیلم شما رو خسته می کند که این خوب نیست و ضعف فیلمنامه است.
جاییکه فیلم دوباره روی پا می ایستد تقاضای لئونارد است که اجازه دهند او مثل انسان معمولی بیرون رود و قدم زند.یعنی حالا که اراده ی خود را به دست آورده آزادیش را هم می خواهد. و همچنین عاشق شدنش هم مهم است. در آن جلسه ای که او صحبت می کند از دهانش ساده ترین چیز هایی که برای ما تکراریست بیرون می آید اما همین ها زندگیست. او زندگی را یافته است مانند بچه که تازه متولد شده است.کسی که گم کرده است ماییم.
این صحبت ها و عاشق شدن لئونارد در واقع دکتر سیر را بیدار می کند و بیدار شده اصلی اوست و ماییم که داریم از زندگیمان استفاده نمی کنیم. بیدار کردن لئونارد، دکتر سیر را بیدار می کند و به زندگی را به او نشان می دهد. در یکی از سکانس های پایانی اشک های او را در هنگام دیدن فیلم ها را نگاه کنید..... متوجه می شوید.
اما با این که تمه فیلم این است اما زیاد به قئر ی که لازم است در فیلم جا نمی افتد می توانست بیشتر روی اثری که لئونارد رو دکتر می گذارد کار کند که نکرده است. در واقع به دلیل این ضعف فیلم نامه، فیلم کمی از اثر گذاری خود را از دست می دهد.
۱)داستان فیلم بسیار بسیار بی نظیر و جدید هست. ضمننا بر اساس داستانی واقعی است.
۲)رابین ویلیامز عالی در کاراکتر خود غرق شده.
۳)رابرت دنیرو در یک ساعت ابتدایی فیلم یک کلمه هم حرف نمیزند اما عالی حس موجود را منتقل میکند. بازی او در این فیلم بهترین نمونه ی بازی حسی و بی کلام است
**************************حتما با حوصله این فیلم رو ببینید. حتما..*********************************
اشک و لبخند بود این فیلم.تعجبم که رابین ویلیامز نامزد شد ولی دنیرو نه.بازی دنیرو تماشایی بود.
این فیلم لایق بردن جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و حتی فیلمنامه اقتباسی رو داشت . صداگذاری های فوق العاده و به موقع بازیگران کاردان و نابغه هالیوود. برای فردی مثل من که به شخصه فیلم کمدی از رابین ویلیامز بیشتر دیده بودم به نظرم خیلی خوب از پسش براومده بود. این یکی از اون دسته فیلمهاست که امتیازات IMDB ادمو ناامید میکنن.
حتی لیاقت بودن در ۲۵۰ فیلم برتر رو هم داشت اگه بخوایم با مقایسه اون با فیمای درون این دسته بندی بپردازیم. رابرت دنیرو ایفای نقش فوق العاده ای داشت و کلا در بیوگرافیش هم ذکر شده که هر فیلمی رو که میخواد بازی کنه کاملا شخصیتش در زندگی عادیش هم به اون فرد تغییر پیدا میکنه . نقل قول از خانواده دنیرو
صحنه های احساسی به موقع و داشتن امید و عشق و محبت و ... در یک فیلم باعث میشه از لحاظ درام کامل باشه.
با دیدن این فیلم قدر زندگی رو بهتر درک میکنیم اصولا فیلمها جهت یادگیری ساخته میشن و این فیلم خوب از پس این هدف براومد. اینکه همیشه از چیزی که داریم لذت ببریم به قول دنیرو ساده ترین چیزها چون ممکنه روز دیگر نتونیم حتی حسشون کنیم. گرمای خورشید لبخند یک دوست داشتن خانواده حتی قدم زدن ...
دو دیالوگ برتر توی این فیلم وجود داره که واقعا به تامل احتیاج دارن که ببینیم ایا واقعا ما از زندگیمون بهره لازم رو میبریم:
Leonard#۰۳۹;s mom, #۰۳۹;#۰۳۹;when my son was born healthy, I never asked why. why I was so lucky? what did I do to deserve this perfect child? this perfect life? but when he got sick you can bet I asked why I demanded to know why ...... #۰۳۹;#۰۳۹;
Doctor #۰۳۹;#۰۳۹; that the human spirit is more powerful than any drug.#۰۳۹;#۰۳۹;
همیشه نباید به خاطر نداشته ها گله کرد بیایید کمی هم به خاطر داشته هامون متشکر باشیم.
از فوق العاده ترین های دنیرو تقدیم به طرفدارانش
با اینکه زمان فیلم خیلی زیاد بود ولی ریتم فیلم یک لحظه هم افت نکرد..
من به شخصه بعد از مصرف داروی دنیرو که به حالت نرمال برگشت کاملا یه دلهره و اضظراب توی وجودم بود که این حالت برگرده.. و این به خاطر بازی خوب رابین ولیامز و رابرت دنیرو بود..
سکانسی که دنیرو میخواست کتاب بخونه ولی نمیتونست سر خودش را ثابت نگه داره واقعا تاثیر گذار بود..
در کل همه چیز سر جای خودش بود و بسیار لذت بردم از این فیلم زیبا..
شاهکار یعنی دنیرو در این فیلم به علاوه خنده های ویلیامز
رابین ویلیامز شبیه محمد اصفهانی افتاده تو کاور.