«ویلیام تاکر» (گرانت) در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی «ویلیام» می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود…
«ویلیام تاکر» (گرانت) در محله ی ناتینگ هیل (غرب لندن) کتاب فروشی دارد. یک روز «آنا اسکات» (رابرتس)، ستاره ی امریکایی که به لندن آمده تا در فیلمی بازی کند، در حال گشت و گذار وارد مغازه ی «ویلیام» می شود و کتابی می خرد. اما ارتباط این دو که قاعدتا باید در همین جا تمام شود، ادامه پیدا می کند و پس از چندی به رابطه ای عاطفی تبدیل می شود…
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
تمام ژانر های مربوط به این اثر:
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
واوووو عجب فیلمی من که فوق العاده لذت بردم
با همه احترامی که برای خاطرات کاربران عزیز با این فیلم قائلم، اما این فیلم واقعاً از میانهها زجرآور میشود. ایده فیلم بسیار زیبا و هیجانانگیز هست. اینکه یک فرد عادی ناگهان بخشی از زندگی یک سلبریتی بشود و به دغدغه او تبدیل بشود ورای اتفاقات روزمره است و خیلی میتواند جذاب و شاید حتی همانطور که کاراکتر ویلیام هم اشاره کرد یک جورایی سورئال باشد. اما شخصیتسازیها فاجعه بود. نگاه فیلمساز و نویسنده به انسانهای عادی و مقایسه آنها با سلبریتیها در این فیلم، من را به یاد نگاه آمریکا به کشورهای جهان سوم میاندازد که به کرات در هالیوود دیدیم. از طرفی کاراکتر ویلیام یک موجود منفعل و فاقد حتی ذرهای عزتنفس هست که هر بار بیشتر و بیشتر تحقیر میشود و او باز تنها لبخند میزند و سعی میکند خودش را در معرض این حقارت قرار بدهد. بهنوعی کاراکتر او هیچ نقطهجوش و اوجی ندارد و در تمام طول فیلم درگیر یک فرود مفرط است. شخصیتسازی در این فیلم واقعاً بد بود و بیشتر مثل این بود که نویسنده میخواست بیتوجه به کاراکترها اتفاقاتی که دوست داشت را رقم بزند و همین باعث میشد از میانهها مخاطب صبر خودش رو در مقابل حوادث داستان از دست بدهد و نتواند اون اتفاقات را در ذهن و تخیل داستانی خود توجیه کند و ازاینرو بیشتر و بیشتر انتظار تیتراژ پایانی را بکشد. درواقع برای تعریف و تحلیل صحیحتر فیلم باید گفت این فیلم اساساً در رابطه با یک بازیگر دمدمیمزاج است که با یک موجود نامرئی ارتباط برقرار میکند.
مگه میشه آدم عاشق هیوگرانت و جولیا رابرتز نباشه ؟؟
مخصوصا جولیا رابرتز و اون همه فیلمهای خاطره انگیز پشت سرش.
نمیدونم چند بار این فیلم رو دیدم ولی هر بار چشمم به این نگاه آشنا از فیلم عروس فراری و سکانس کلیسا که جولیا رابرتز سر به سر نامزدش میزاره ناخودآگاه دستم میره رو دانلود !!!
ای جان جولیا رابرتز
مگه میشه کسی فیلم زن زیبا رو ببینه و عاشقش نشه
این فیلمش هم نسبتا خوب بود
عاشق این فیلم و اکثر فیلهایی ام که "هیو گرنت"درشون هنر نمایی کرده،از حق نگذریم جولیا هم قشنگ بازی کرده،نکته جالب درباره این فیلم اینه که هر موقع اراده میکنم ببینمش واسم به اندازه اولین بار لذت بخشه
یک فیلم ساده و دلنشین و برای من بسیار خاطره انگیز
تو پوستر ژولیا چقدر شبیه به سارا وین کالیز شده
این فیلم فوقالعادست واقعا ادم از دیدنش سیر نمیشه .