در سال ۱۹۷۸، در شهر بوستون گروهی از باند های قاچاق اسلحه تصمیم می گیرند با یکدیگر شراکتی بزرگ انجام دهند تا هریک از آنها در این معامله سود ببرند.آانها اسلحه های زیادی را در یک انبار مخفی جاسازی میکنند تا بعدا با قاچاق کردن شان، بتوانند پول هنگفتی را وارد جیبشان بکنند. ولی اختلافاتی که بین آنها به وجود می آید و ...
در سال ۱۹۷۸، در شهر بوستون گروهی از باند های قاچاق اسلحه تصمیم می گیرند با یکدیگر شراکتی بزرگ انجام دهند تا هریک از آنها در این معامله سود ببرند.آانها اسلحه های زیادی را در یک انبار مخفی جاسازی میکنند تا بعدا با قاچاق کردن شان، بتوانند پول هنگفتی را وارد جیبشان بکنند. ولی اختلافاتی که بین آنها به وجود می آید و ...
دیدگاه کاربران نمایش تمام دیدگاه ها
دیدگاه خود را با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
ترجمه اسم فیلم میشه آتش به اختیار ؟ :)))))
منتقد: ای. ای. داود | ای. وی. کلاب - امتیاز ۶.۷ از ۱۰
«شلیک آزاد» از همان لحظهی اول که ماشهی اسلحهها کشیده میشود با نمایش کشت و کشتار در تنها یک لوکیشن، عدم ماندگاری خود را ثابت میکند آن هم با وجود ساختهی تارانتینو که قبلا در این زمینه اجرا شده. «بن ویتلی» انگلیسی که حس تیزبینی خود را در آثار قبلیش همچون فهرست کشتار و زمینی در انگلستان نمایان کرده، در این فیلم داستان خود را به انبار متروکهای کشانده که در آن دو گروه جنایتکار بددهن و ملبس به لباسهای مبدل به معاملهی اسلحه میپردازند؛ معاملهای که به طرز وحشیانهای به حاشیه کشانده میشود. بازیگران در این انبار متروکه پشت تختهپارهها پناه گرفته و به هر سو که در توان دارند شلیک میکنند. مسلما تحمل این حجم از توهین و خونریزی در یک فیلم سینمایی کار هر کسی نیست. حتی عشق تفنگ و اسلحه به دستان حرفهای نیز در تعجب خواهند بود که چگونه میشود به مدت ۹۰ دقیقه یک عده ابله را تحمل کرد که یکدیگر را هدف شلیک دیگری میکنند. اما اگر تنها هدف فیلم را همین عنوان کرد، باید گفت که آن را با اعتماد به نفس پیش میبرد و از این منظر به فیلم سگهای انباری نزدیک است که به خوبی برههای از زندگی بزهکارانی را نشان میدهد که انگشتانشان به شلیک و زبانشان به وراجی عادت گرفته.
شلیک آزاد» تقریبا در یک ساختمان و در زمانی نزدیک به زمان داستان سپری شده که گروه بازیگری پرحرف خود را در اواخر دههی ۷۰ در بوستون گرد هم آورده. برههای از زمان که دست کارگردان را برای انتخاب شیوهی روایت باز گذاشته (تلفن همراهی در کار نیست!) و البته تا دلتان بخواهد طبق شیوهی پوشش آن دوران سبیل، برگردان یقه و آسترهای محافظ شانه میبینید. دو سرباز ارتش جمهوریخواه ایرلند (کیلین مورفی و مایکل اسمایلی) برای خرید تعدادی سلاح نیمهاتوماتیک به ملاقات قاچاقچی اسلحه (شارلتو کوپلی) اهل آفریقای جنوبی رفتهاند. ملاقاتی که توسط یک زن دلال تاجر (بری لارسون) و همراه زیرکش (آرمی همر) تدارک دیده شده. البته هر دو طرف نیروی پشتیبانی همراه خود آوردهاند و طولی نمیکشد که این موقعیتِ رقابتی پراضطراب، به خشونت کشیده شود. این انبار متروکه خیلی سریع رنگ نمایشگاه تیراندازی به خود میگیرد.
ویتلی کارگردان، که با کارنامهای متنوع اولین تجربهاش در این ژانر را پشت سر گذاشته تمام تلاش خود را برای حفظ این بینظمی و روند رو به جلوی داستان انجام داده. ولی او که «جان وو» نیست! «شلیک آزاد» بیشتر به یک مسابقهی درهم برهم پینتبال شباهت دارد تا سمفونی منظم و دقیقی از گلوله. ضمنا تماشاگر با بیدقتیِ این بیمغزهای مسلح که حتی نمیتوانند به خاطر بیاورند چه کسی به آنها شلیک کرده گیج هم میشود. کاراکترها با هر شلیک، کلی گوشه و کنایه هم به همدیگر میزنند. فیلمی که در آن هرکسی از راه میرسد گلوله در میکند و در حال خزیدن روی زمین غر میزند! بخشی از انرژی فیلم را میتوان به علت حضور «مارتین اسکورسیزی»، یکی از پدرخواندههای زندهی سینمای جنایی، در مقام تهیهکننده اجرایی عنوان کرد. گروه قوی بازیگری فیلم را شارلوت کوپلیِ در این فیلم به شدت خندهدار، آرمی همر خونسرد و طعنهآمیز و لشکری از بازیگران چرت و پرت گو مثل «بابو سیزی»، «نوآه تیلور»، «سم رایلی» در نقش معتادی دمدمیمزاج و «جک رینور» که در خیابان آواز درخشید، تشکیل دادهاند. بازیگرانی که به خوبی به روح کمدی سیاه رسوخ کردهاند.
«شلیک آزاد» را میتوان هجویهای بر فرهنگ رو به رشد و خطرناک استفاده از سلاح نامید؛ هجویهای بر آدمبزرگهایی در باطن کوچک، که به دود اسلحهی خود افتخار میکنند. ویتلی مسیر موضوع را طبق خواسته و هدف خود پیش برده؛ فرصتی برای تکهتکهشدن گوشت و پوست بازیگران حرفهای و سیراب کردن عطش خود نسبت به مسائل جنایی. موسیقی متن فیلم شامل قطعات درخشش آفتاب روی شانههای من و از میان جنگل عبور کُن میباشد. فیلم قبلی کارگردان و نویسندهی این فیلم، به نام برج که اقتباسی از رمان «جی. جی. بالارد» بود جاهطلبی و هدف او را مشخص کرد به نحوی که در آن فیلم نیز در حال ایجاد بستری برای کشتاری هرج و مرجآمیز بود که در «شلیک آزاد» به هدف خود رسید. البته اثر اخیرش در مقایسه با تکنیکهای گیج کنندهی فیلم برج حرفی برای گفتن ندارد. میتوان گفت «شلیک آزاد» که گاها نکات بامزهای دارد، در مقایسه با اثر قبلیش یک پسرفت محسوب شده؛ مثل کلیپی کوتاه که خیلی سریع از ذهن مخاطب فراموش میشود. یک «گای ریچی» داریم. لزومی به ظهور گای ریچی دیگری نیست!
یه ترقه بازی سادست.
آتش به اختیار !!!؟
تهیه کننده : مارتین اسکورسیزی ؛
خب بگو هنوز منتظری ؟؟
اخه این چه فیلمی بود خدایی؟
همه توی یه سوله تق تق مسخره بازی در اوردن
امتیاز من ۴ هست
در یک کلام بی سر و ته و مزخرف
خوشم نیومد الکی فقط هم دیگه رو کشتن تفنگ بازی از اول تا اخر داخل یک انبار