

از زمانی که اژدهاها به تهدیدی برای نسل بشر تبدیل شدند، شکارچیان برای دریافت پاداش آنها را شکار کردند. اما این به هیچ وجه کار آسانی نیست. فقط کسانی که قادر به فراتر رفتن از محدودیت های شرایط انسانی هستند می توانند در مقابل موجودات بالدار قدرتمند بایستند. راگنا، یک مرد جوان نسبتا ضعیف، با لئونیکا، یک شکارچی استثنایی که قبلاً بیش از هر کس دیگری اژدها را از بین برده است، همکاری می کند. تنها، پس از یک رویداد غم انگیز، راگنا خود را تنها می بیند و عطش سیری ناپذیری برای انتقام رانده می شود. او که از رویارویی با دشمنانش ناامید شده و آنها را در هم می شکند، تصمیم می گیرد با کریمسون، موجودی تاریک که انگیزه های مشابهی با او دارد، متحد شود: برای از بین بردن پادشاهان اژدها برای همیشه.


در دنیای آیوی، ستارگان همه چیزند. آیوی یک رامکننده است که ماموریتش زیر نظر گرفتن حیوانات و موجودات وحشی است، اما او هم بدون ستاره به دنیا آمده است! با جانش در خطر، آیوی به جنگل پناه میبرد و در آنجا با اسلایم کوچک و ضعیفی به نام سورا آشنا میشود - تنها موجودی که آیوی قادر است زیر نظرش بگیرد...


تراکومائوری، یک خون آشام منزوی، به فرمانده ارتش ارتقا می یابد. اما گروه جدید او سابقه سرکشی خشونت آمیز دارد. کوماری در یک خانواده خون آشام معتبر به دنیا آمد، اما نفرتش از خون او را به یک فرد متوسط تبدیل کرده است. با این حال، با کمک خدمتکار قابل اعتماد خود سعی می کند با اشتباهات خود به موفقیت برسد و از کشته شدن توسط زیردستانش جلوگیری کند.


زمانی که قهرمان افسانهای با جسد خدای جسد روبهرو میشود، این یک رویارویی برای اعصار است، اما وقتی گرد و غبار فرو مینشیند، چیزی کاملاً درست نیست... در آخرین لحظات رویارویی حماسی آنها، آخرین شات گامبیت خدای جسد کاملاً غیرمنتظره بود. - جادوی تناسخ! در فضا و زمان، پسری به نام پولکا شینویاما احساسی را از خود بیدار میکند... نه کاملاً خودش... چه کسی میتوانست انتظار داشته باشد که نبرد اوج بین خیر و شر به این شکل رقم بخورد؟


آئواشی ری، یک کارمند اداری معمولی، در اثر کار زیاد می میرد و دوباره متولد می شود. او در دنیای بازی otome مورد علاقه خود، انقلاب، به عنوان ری تاکر، قهرمان بازی، ظاهر می شود ری علاقه ای به سه مسیر عاشقانه اصلی بازی با شاهزادگان پادشاهی باوئر ندارد. او قلب خود را بر روی کلیر فرانسوا، آنتاگونیست اصلی بازی، می گذارد. با استفاده از دانش خود از وقایع بازی که هنوز اتفاق نیفتاده است، ری سعی می کند به کلیر پایان خوشی بدهد.


زندگی یک ماجراجو همیشه پر زرق و برق نیست. بلگریو زمانی که یک برخورد مرگبار پایش را از دست می دهد و توانایی دنبال کردن رویاهایش را مدتی پس از شروع به شهرت و ثروت از او می گیرد، متوجه این موضوع می شود. اما سرنوشت با این ماجراجوی بازنشسته تمام نشده است! در حین جمع آوری گیاهان در بیابان، او یک دختر بچه رها شده را کشف می کند و پس از اینکه تصمیم می گیرد او را به عنوان فرزند خود بزرگ کند، نام او را آنجلین می گذارد. آنجلین بزرگ می شود تا به خودی خود به یک ماجراجوی درجه یک تبدیل شود، اما پس از ورود به جهان و ایجاد نام برای خود، شهرت، ثروت و قدرت هیچ جذابیتی برای ماجراجوی موفق رتبه S ندارد: آرزوی قلبی او این است که برای چیزی جز دیدن دوباره پدرش.


داستان در مورد چیسه هاتوری میباشد که یک عمر زندگی را به غفلت و بدرفتاری و بدون عشق گذرانده است. به دور از گرمای وجود خانواده، او سهم خود از سختی ها و بحران ها را به دوش کشیده است. درست زمانی که به نظر امیدی باقی نمانده، رویارویی سرنوشتسازی منتظر اوست. زمانی که مردی با سر جانور به همراه قدرتهای عجیب، او را در حراج برده خریداری میکند. زندگی چیسه دیگر مانند قبل نخواهد بود.