

Ash که شخصیت شوخ طبع و خوشگذرانی است سی سال گذشته را بدون توجه به مسئولیتش برای ترور شیطان خبیثی به نام Evil Dead که او و دوستاندوران دانشگاهش با اقداماتشان سه دهه پیش در کلبه جنگلی آزاد کرده بودند گذرانده است.حال علاوه بر آنکه پس از سالیان دراز Evil Dead توانسته او را پیدا نماید خطر گسترش طاعون شیطانی-زامبی کننده ای نسل بشر را تهدید می کند و Ash پابه سن گذاشته و دوستان جوانش باید راهی برای مقابله با آن بیابند.

کمال یک مهندس معدن جوان و فقیر است . برای به دست آوردن روزی خودش ، به همراه کارگرانش ، در اعماق زمین در حال تلاش و جدال است . کمال فقیر است ولی غرور زیادی داره . یک روز دختری به اسم نیهان رو از خطر غرق شدن نجات میده . به این ترتیب با او آشنا میشه و زندگیش تغییر میکنه . بعد از این تغییر بزرگ او مجبور به ترک استانبول میشه و در جایی دیگر ، در یک معدن مشغول به کار میشه . یک روز فاجعه ای در معدن برای او و کارگرانش رخ میده . سال ها بعد از این اتفاق او …


Bernard Cornwell ماجراهای کتاب The Last Kingdomرا در بستر وقایع تاریخی قرن نهم میلادی در بریتانیا روایت می کند:در سال ۸۷۲ میلادی قبایل بیگانه مهاجم وایکینگ با حمله گسترده به بریتانیا موفق به تصرف این سرزمین می گردندو تنها یکی از حاکمان آن دوران بریتانیا موفق به محافظت از قلمرو سرزمین خود دربرابر وایکینگ ها می گردد و او کسی نیست جز آلفرد کبیرپادشاه سرزمینی در جنوب غربی بریتانیا که مقاومت او و تلاشش برای شکست اقوام مهاجم سرآغاز تشکیل انگلستان به عنوان یک کشور در درون جزیره بریتانیا می گردد. اما شخصیت اصلی داستان Bernard Cornwell فردی به نام Uhtred of Bebbanburg می باشد که درطول حمله وایکینگ ها به بریتانیا در کودکی پدرش کشته و خود به اسارت گرفته می شود.اما پس از مدتی توسط یکی از فرماندهان وایکینگ ملقب به Ragnar the Fearless آزاد گشته و به فرزندخواندگی پذیرفته می شود رفتار مناسب اعضای این خانواده با او و نحوه زندگی آزادانه آنهااو را به این خانواده نزدیک و تبدیل به یکی از آنها میکند.اما بروزحادثه ای تلخ و دردناک همه چیز را تغییر میدهد...


جیمی از زنش جدا شده و صاحب یک رستوران می باشد و به نحوی استایل زندگی اش همانند دوران مجردی اش است، تا اینکه متوجه میشود یه پسر دارد و از او یک نوهی دختر. او باور اینکه پدر شده باشد برایش سخت بود تا اینکه پدربزرگ هم شده باشد. جیمی آدم بااخلاق، خوشتیپ و مهمتر از همه مجردترین فرد بین اطرافیانش است و حالا باید همه این خودپسندی و خوشی ها را کنار بگذارد و به جای مجرد بودن، پدربزرگ شدن را قبول کند که البته کار آسانی نخواهد بود.