
این فیلم داستان واقعی قتل عام تعدادی ورزشکار اسراِئیلی به دست چند فلسطینی افراطی در المپیک سال ۱۹۷۲ مونیخ است و متعاقب آن ماموریت سری یک اسرائیلی که در آن افرادی از افراد شناخته شده فلسطین و کسانی که وی تصور میکند مسئول این قتلها بوده اند را پیدا کرده و از آنها انتقام بگیرد و یک جوان یهودی به همراه تیمی شروع به انجام این عملیات میکند و در راه انجام این عملیات با نکاتی آشنا میشود و برخورد میکند که برایش غیرقابل تصور بوده و کمی وی را نسبت به اسرائیل نیز بدبین میکند...

«آندره» (دوبوز) کلاهبردار فرانسوي بيست و هشت ساله ي الجزايري الاصل، هزاران يورو به طلبکاراني در سراسر پاريس بدهکار است. او در نهايت تصميم به خودکشي مي گيرد و مي خواهد خود را درون رودخانه بيندازد که ناگهان چشمش به زن بلندقد و زیبایی مي خورد که او نيز قصد خودکشي دارد. «آندره» زندگي زن (راسموسن) را نجات مي دهد و زن براي قدرداني، به فرشته ي نگهبان «آندره» تبديل مي شود.

داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراتوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند و …

آقای سدریک براون که همسرش را از دست داده مجبور است تا از هفت کودک نا آرام و بسیار شلوغ خود به تنهایی مراقبت کند. او تصمیم می گیرد تا پرستاری برای نگهداری از بچه ها استخدام کند اما این کار آن طور که به نظر می رسد چندان ساده نیست. سرانجام شانس با ظاهر شدن پرستاری به نام نانی مک فی به سراغش می آید. زنی اسرار آمیز با قدرتی جادویی و تنها کسی که از پس هفت کودک شلوغ بر می آید...

یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسههای نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.