
«ريکاردو تابز» (فاکس) و «ساني کراکت» (فارل) دو کارآگاه پليس اند که به طور مخفيانه در فلوريدا کار مي کنند. تازه ترين مأموريت آن دو گير انداختن «مونتويا» (توسار) يکي از رؤساي قاچاقچيان محلي است. «تابز» و «کراکت» براي نفوذ در تشکيلات «مونتويا» خودشان را قايق رانان سريعي جا مي زنند که حاضرند در برابر مبلغي مناسب، محموله هاي قاچاق را به مقصد برسانند...

«دن میل مان» جوان ورزشکاری است که برای شرکت در مسابقات قهرمانی کشور،تمرین می کند. با توجه به قابلیت بدنی بالا و ظاهر جوانی که دارد غرور زیادی در او دیده می شود. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه”دن” با پیرمردی در پمپ بنزین ملاقات می کند. پیرمرد در خلال مدتی طولانی، آنچه را که باید در پی آن باشد ،به او می آموزد و …

متل دورافتاده اي در اوکلاهما. «آگنس وايت» (جاد) زن پيشخدمتي است با يک گذشته ي ناخوشايند. دوست و هم کار «آگنس»، زني با هم جنس خواه (کالينز)، او را با «پيتر اوانز» (شانن) آشنا مي کند. «پيتر» سربازي از جنگ ]خليج فارس[ برگشته، دچار پارانويا و ترس از حشرات است. با اين همه «آگنس» خيلي زود با «پيتر» رابطه برقرار مي کند و به دنياي کابوس گونه ي او وارد مي شود...