طی هفت روز وهمآلود، دهکدهای بینام در زمانی و مکانی نامشخص ناپدید میشود. در این میان، والتر تیرسک، مردی از اهالی روستا که اکنون کشاورز شده است، و چارلز کنت، ارباب دستپاچهی عمارت، دو دوست دوران کودکی هستند که باید با هجوم دنیای بیرون و ضربهی ناشی از مدرنیته روبرو شوند.
مادر و دختری که به بیماری عجیبی دچار شدهاند، برای یافتن درمانی مناسب، عازم سواحل اسپانیا میشوند. در این سفر، دختر به واقعیتی متفاوت پی میبرد که از دنیای تحت کنترل مادرش بسیار دور است.
داستان «قاتل»، اقتباسی از اثر کلاسیک الکساندروس پاپادیامانتیس، در حدود سال ۱۹۰۰ میلادی در جزیرهای دورافتاده در یونان رخ میدهد. شخصیت اصلی این داستان، هادولا، زنی است که به دلیل طردشدگی توسط مادرش، در جامعهای مردسالارانه برای بقا دست و پنجه نرم میکند.
برای دلجویی از خدایان آزرده قبل از رفتن به جنگ، یک فرمانده باید دختر مورد علاقه خود را قربانی آنها کند اما این کار را به بهانه ازدواج با او انجام می دهد...
ادیسه، پس از بیست سال دوری از خانه، به ایتاکا بازمیگردد و با مشکلات بزرگی روبهرو میشود. همسرش اسیر شده و پسرش در خطر است. او باید با استفاده از قدرت و هوش خود، خانوادهاش را نجات دهد و به پادشاهی خود بازگردد.
در اسلو، مردگان به طور ناگهانی زنده میشوند و سه خانواده را با چالشی بزرگ روبرو میکنند. هویت و هدف این بازگشتهها ناشناخته است و سوالات بسیاری در ذهنها باقی میماند.
»بازيل« (بيتس) نويسنده ي جوان انگليسي عازم کرت است تا معدني را که از پدر يوناني اش به ارث برده بازگشايي کند. او با »زوربا« (کويين)، دهقان درشت جثه ي يوناني آشنا مي شود و به عنوان آشپز و معدنچي استخدامش مي کند...