کیت که در منطقهی دنج و خوشمنظرهی اکو ولی زندگی میکند، علاوه بر نگهداری و آموزش اسبها، با یک غم بزرگ شخصی هم دست و پنجه نرم میکند. یک روز، دخترش، کلر، سراسیمه، لرزان و در حالی که لباسهایش آغشته به خون غریبهای است، ناگهان مقابل خانهی او ظاهر میشود.
مادر و دختری که به بیماری عجیبی دچار شدهاند، برای یافتن درمانی مناسب، عازم سواحل اسپانیا میشوند. در این سفر، دختر به واقعیتی متفاوت پی میبرد که از دنیای تحت کنترل مادرش بسیار دور است.
پسر جوانی که محلهاش را برای کریسمس آماده میکند با زنی ملاقات میکند که اصلاً منتظر کریسمس نیست ، بنابراین او تمام تلاشش را میکند تا به دنیای دلخراش زن رنگ بدهد...