داستان در مورد مردی بنام کول است که عاشق دختری بنام سیدی می شود، اما خیلی زود پی می برد که سیدی در واقع یک مامور مخفی است و او ناخواسته درگیر ماجراهایی می شود...
زوجی از استانبول در روستایی در منطقه دریای اژه ساکن شده اند تا زندگی جدید و آرامی را آغاز کنند. با این حال، آنها به سرعت متوجه می شوند که در این روستا دشمنان زیادی دارند...
در روز تولد ۴۰ سالگی املیا، او آرزویی برای بازگشت به سن ۱۸ سالگی در سال ۲۰۰۲ می‌کند، اما به زودی پشیمان می‌شود زیرا در یک حلقه زمانی گیر کرده و همان روز را مرتباً می بیند ...
اعضای لیگ عدالت به دنیای رِمنَنت منتقل می‌شوند و خود را به دختران و پسران نوجوان تبدیل شده می‌بینند. قهرمانان رِمنَنت با نیروهای لیگ عدالت ترکیب شده و با هم تلاش می‌کنند تا بفهمند چرا سیاره‌شان به طور مرموزی تغییر کرده است...
پنج دختر، پنج دوست صمیمی، همه آنها تحت تأثیر خطاهای گذشته خود به دلیل یک شوخی اول آوریل ، پس از دو سال برای یک هفته تابستانی در جنگل جمع شده‌اند تا دوباره ارتباط برقرار کنند و با یکدیگر آشتی کنند...
یک مامور عملیات ویژه پولادین وقتی به یک سندیکای جنایی نفوذ می کند و به طور غیرمنتظره ای با پسر جوان رئیس پیوند می زند، اخلاق خود را مورد آزمایش قرار می دهد...
به یک معتاد در حال بهبودی این فرصت داده می شود که بفهمد چه اتفاقی برای پسر گم شده اش افتاده است...
یک زن به طور غیر منتظره مجبور می شود بین شوهری که مدت ها فکر می کرد مرده و نامزدی که به او زندگی دوباره بخشیده یکی را انتخاب کند...
عاشق قهوه جو تمام تلاش خود را می کند تا در کنار گروهی از همکاران کافی شاپ خود را اداره کند، اما به نظر می رسد هیچ چیز مطابق میل او پیش نمی رود. او تصمیم می گیرد در مسابقات قهرمانی باریستای جهانی شرکت کند ...