
در قرن نوزدهم میلادی، یک پسر نوجوان ۱۷ ساله به نام جی کاوندیش (اسمیت میفی)، سفری طولانی در خط مرزی آمریکا را آغاز می کند، هدف او پیدا کردن تنها بازمانده فامیل خود (یک زن ۳۵ ساله) است. در طول راه مردی مرموز (مایکل فاسبندر) به نام سیلاس با وی همراه می شود. سیلاس که از گذشته مرموز خود فرار می کند به کمک جی کاوندیش می آید. بزودی مشکلات این دو در یکدیگر گره می خورد و سیر ماجراها را به سمت دیگری می برد.

۹ سال پس از شیوع یک بیماری که باعث می شود انسان ها تبدیل به موجودی هار شوند، پارتیک، جک و لو، یک دختر ۹ ساله، جان سالم به در برده اند و در محلی پوشیده از برف زندگی می کنند. با این حال میان جک و لو یک تنفر خاصی وجود دارد که آنها را از یکدیگر جدا نگه می دارد. زمانی که دوباره سر و کلهی انسان های آلوده پیدا می شود، آن دو باید کینه هایشان را پشت سر بگذارند تا از کسی محافظت کنند که برایشان بیشتر از هرچیزی ارزش دارد...

مایکل فینکل (جونا هیل) که روزنامه نگار نیویورک تایمز است یک تماس تلفنی از شخصی بنام کریستین لونگو (جیمز فرانکو) دریافت می کند، که این شخص یکی از تحت تعقیب ترین سوژه های اف.بی.آی می باشد. جالب اینجاست که وی به مدت زمان بسیاری با نام جعلی فینکل زندگی می کرده است، و همین موضوع پای مایکل فینکل را به ماجراهای این تبهکار باز می کند...