
جو کنراد (استیو آستین) در یک زندان منتظر اجرای حکم اعدام است. اما توسط یک تهیه کننده متمول تلویزیونی برای شرکت در یک برنامه خریداری میشود. بنابراین به یک جزیره متروک برده میشود که باید تا پای جان با ۹ نفر قاتل محکوم به اعدام دیگر از سراسر جهان مبارزه کند تا فردی که زنده می ماند آزادیش را به دست آورد.

٥٠٠ سال قبل از كشف آمريكا توسط كريستف كلمب، زني بومي در ميان بقاياي يك كشتي در هم شكسته وايكينگ ها پسر بچه اي را پيدا مي كند. او تنها بازمانده از گروه وايكينگ هايي است كه به قصد غارت دهكده هاي بوميان آنجا از كشور خود عازم قاره ناشناخته بودند. زن به كودك نام شبح داده و او را بزرگ مي كند. تنها يادگار شبح از گذشته خود، شمشيري آهنين است. سلاحي كه هنوز در ميان بوميان شناخته شده نيست. پانزده سال بعد؛ شبح تبديل به جنجگويي نترس شده است. يك روز كه براي شكار از دهكده بيرون رفته، بار ديگر وايكينگ ها از راه رسيده و اهالي را قتل عام مي كنند.

مردي به نام «اسميت» (کلیو اوون) هنگام انتظار در ايستگاه اتوبوس و خوردن هويج شاهد تعقيب یک زن توسط مردي خشن مي شود. مرد قصد دارد او را به قتل برساند، و بر زبان آوردن دشنامي به اسميت سبب دخالت او مي شود. اسميت مانع از کشته شدن زن مي شود، اما دوستان مرد از راه رسيده و تيراندازي به قصد کشتن زن و اسميت آغاز مي شود. همزمان زن کودک را به دنيا مي آورد، ولي با وجود مهارت اسميت هنگام فرار کشته مي شود. اسميت ناچار کودک را با خود مي برد و زماني که مي فهمد آدم کشي به نام «هرتز» (پاول جیاماتی) و گروهش در صدد از ميان بردن کودک نيز هستند، ناچار به حفظ او مي شود و ...