« وايات ارپ » ( فاندا ) كلانتر شهر تومستون مى شود تا با كمك « داك هاليدى » دائم الخمر ( ماتيور ) ، انتقام مرگ برادرش را بگيرد . سرانجام كار « وايات » به دوئل با خانواده شرارت پيشه ى « كلانتن » ( كه عامل مرگ برادرش بوده اند ) در اوكى كورال مى كشد...
خوانندهاى به نام « آليس » در خانهاش به قتل مىرسد ، اما قاتل او هرگز شناخته و دستگير نمىشود. « پولا » ( برگمن ) ، برادرزادهى مقتول ، كه اكنون وارث و ساكن خانهى او شده ، با غريبهاى « بوايه ) ازدواج مىكند كه علاقهاش بيشتر متوجه اتاقك زير شيروانى خانه است...
یک سارق عاشق دختر خلیفه بغداد می شود. خلیفه دخترش را به کسی می دهد که کمیابترین گنجینه را برایش بیاورد. او وارد سفری جادویی می شود که برای ناشناخته است. از طرفی با خواستگار دیگری، شاهزادی مغول باید مبازه کند...
« دان برنم » ( ميلاند ) نويسندهى دائم الخمرى است كه خلاقيتش را از دست داده است . در يك تعطيلى آخر هفته كه برادر هم خانه اش ، « نيك » ( ترى ) ، به سفر رفته ، كشمكش « برنم » با اعتيادش ، اوج مى گيرد .
جنگ جهانى دوم. يك كشتى مسافربرى با اژدر يك زيردريايى آلمانى غرق مىشود، اما چند نفر از سرنشينانش خود را به يك قايق نجات مىرسانند؛ در حالى كه زيردريايى نيز بر اثر انفجار غرق مىشود و يك آلمانى ( سلزاك ) نيز به قايق مىآيد.
« آرتور كودى جارت » ( كاگنى ) ، آدمكش روان پريش و سر دستهى گروهى از تبهكاران ، به زندان افتاده است . كارآگاهى ( اوبراين ) با ظاهر مبدل در زندان هم سلول او مىشود تا اطلاعاتى دربارهى گروه « جارت » به دست آورد .