
کریستی مارتین هرگز فراتر از زندگی در یک شهر کوچک در ویرجینیای غربی را تصور نمیکرد — تا زمانی که استعداد خود را در مشت زنی کشف کرد. او با تکیه بر سرسختی، عزم راسخ و اشتیاقی تزلزلناپذیر برای پیروزی، تحت هدایت مربی و مدیرش ــ جیم که بعدها همسرش شد ــ پا به دنیای بوکس میگذارد...

کارآگاه مشهور جهانی، بنوآ بلانک، برای خطرناکترین پروندهاش بازمیگردد. زمانی که کشیش جوان، جاد دوپلنتیسی، برای کمک به مونسیور جفرسون ویکس کاریزماتیک و پرشور فرستاده میشود، خیلی زود روشن میگردد که اوضاع در میان صندلیهای کلیسا چندان بر وفق مراد نیست. پس از آنکه قتلی ناگهانی و به ظاهر ناممکن شهر را تکان میدهد، نبود یک مظنون آشکار باعث میشود رئیس پلیس محلی، جرالدین اسکات، با کارآگاه نامدار بنوآ بلانک همدست شود تا پرده از راز معمایی بردارند که هرگونه منطق را به چالش میکشد.

این فصل جدید از مجموعه «اسپارتاکوس» این سؤال را مطرح میکند: چه میشد اگر "آشور" در پایان «اسپارتاکوس: انتقام» روی کوه وزوویوس نمیمرد؟ و چه میشد اگر او، در ازای کمک به رومیها برای کشتن اسپارتاکوس و پایان دادن به شورش بردگان، صاحب مدرسه گلادیاتورهایی میشد که زمانی در اختیار "باتیاتوس" بوده است؟

یک قرن پیش از وقایع «بازی تاجوتخت»، سِر دانکنِ بلندبالا و شاگردش، اِگ، در سراسر وستروس سرگردان بودند؛ زمانی که خاندان تارگرین بر تخت آهنین حکمرانی میکرد و اژدهایان هنوز در خاطرهها زنده بودند. سرنوشتهای بزرگ و دشمنانی نیرومند در انتظار این دو دوست بیهمتا هستند.

خانوادهی "جیک" و "نیتیری" پس از مرگ "نتایام" با اندوه دستوپنجه نرم میکنند و با قبیلهای جدید و پرخاشگر از ناویها، به نام "مردمان آَش"، روبهرو میشوند که رهبری آنها را "وارنگ" آتشینمزاج بر عهده دارد. همزمان که تنشها در "پاندورا" شدت مییابد، یک محور اخلاقی تازه نیز شکل میگیرد.

وقتی نامهای مرموز او را برای یافتن عشق از دسترفتهاش دوباره به **سایلنت هیل** فرا میخواند، جیمز با شهری روبهرو میشود که روزگاری برایش آشنا بود اما حالا تغییر کرده است. او در این مکان با موجودات هولناک، هم آشنا و هم ناشناخته، روبهرو میشود و کمکم شروع به تردید در سلامت عقل خود میکند.

معلم علوم، رایلند گریس، در یک سفینه فضایی بیدار میشود؛ آنهم در فاصلهای چندین سال نوری دورتر از زمین و بدون هیچ خاطرهای از اینکه کیست یا چگونه به آنجا رسیده است.با بازگشت تدریجی حافظهاش، او مأموریتش را به یاد میآورد: حل معمای مادهای مرموز که باعث خاموشی خورشید شده است.او باید با تکیه بر دانش علمی و ایدههای نامتعارف خود، زمین را از نابودی نجات دهد…













