
"درازیو وارلا" پزشک برزیلی، پیشگیری از ایدز را در بزرگترین زندان برزیل، جایی که جمعیت آن به دو برابر ظرفیت چهار هزار تایی آن رسیده اند آغاز می کند. دکتر تجارب و داستانهایی غم انگیز از جرایمی که مجرمان را به زندان انداخته می شنود. درست زمانی که او فکر می کند میتواند با برگزاری یک مسابقه فوتبال زندانیان را آرام کند، شورشی بزرگ در می گیرد و...

«آرون هالام» (دل تورو) يکي از قابل ترين مأموران ارتش امريکا، سال ها پس از سوء قصد موفقش به جان يکي از جنگ سالاران صرب در «کوسوو»ي اواخر دهه ي ۱۹۹۰ گرفتار خاطرات وحشتناکي از ويراني و مرگ است. او که به جنگل هاي شمال غرب امريکا پناه برد، شکارچياني را که قدم در قلمرويش گذاشته اند، مي کشد. مأموران FBI نيز براي دستگيري او چاره اي نمي بينند جز اين که از استاد سابقش، «ل.ت. بانم» (جونز) کمک بگيرند...

گروهبان مایک هو در یک ماموریت شبانه اسلحه خود را از دست می دهد و بیم آن می رود که گروه های تبهکاری از روولور او استفاده کنند و کار به نام گروهبان و اعضای تیمش تمام شود. و از طرفی تیم گروهبان هو هیچ اطمینایی نسبت به دیگر افراد پلیس ندارد و آنها مجبورند خودشان اطلاعات و سوابق گروه های جنایتکار را بدست بیاورند...

«مت مرداك» فردی نابینا است که سالها قبل زمانیکه سعی می کرده جان یک پیرمرد را از تصادف با یک کامیون نجات دهد این اتفاق برای او افتاده است. پرتوهای رادیو اکتیو منشتر شده از مواد شیمیایی داخل کامیون باعث این امر شده اما در عوض مت تواناییهای ویژه ای پیدا کرده است. اکنون او بعنوان یک مشاور حقوقی در نیویورک زندگی می کند. اما زمانیکه پدرش به قتل می رسد، او از قدرت و تواناییهایش برای مبارزه با تبهکاران استفاده می کند بنابراین در روز او از بیگناهان دفاع می کند و در شب تبه کاران را مجازات می نماید.

«ديويد گيل» (اسيپيسي)، رئيس بخش فلسفه ي دانشگاه آستين يکي از اعضاي گروهي است که براي الغاي مجازات اعدام مبارزه مي کنند. اما او خود به اتهام قتل يکي ديگر از فعالان گروه به نام «کنستانس هاراوي» (ليني) دستگير و محکم به اعدام مي شود. در حالي که سرانجام تحقيقات خبرنگاري به نام «بيتسي بلوم» (وينسلت) نشان مي دهد که براي «گيل» پاپوش دوخته اند...