در شمال سوئد، سال ۱۸۵۲، یک کشیش جدید و خانوادهاش به کنگیس، روستایی پر از بینظمی، میرسند. کشیش میخواهد جامعه را بهبود بخشد، اما بسیاری از روستاییان با تغییر مخالفند. وقتی یک سری قتلهای وحشتناک رخ میدهد، کشیش و پسرخواندهاش، جوسی، تحقیقات را آغاز میکنند، اما نخبگان حاکم در روستا مانع آنها میشوند. تنشها تشدید میشود، وفاداریها آزمایش میشود و کشیش مجبور میشود در حین شکار قاتلی که دست از تلاش برنمیدارد، از خانوادهاش محافظت کند.
در روستایی دورافتاده که از میراث فرهنگی غنی و سنتهای دیرینهای برخوردار است، منجی راستین آن، اودلا مالانّا سوامی، همواره از روستای خود در برابر نیروهای اهریمنی محافظت میکند.
در کلت لیک تنسی، سم اوانز که مشغول مبارزه با همهگیری شیشه بود، با ورود و جانشینی مأمور مخفی، بابی گینز، کنار گذاشته میشود. گینز، علیرغم اوانز، محبوبیت پیدا کرده و قهرمان شناخته میشود. با این حال، سوءظنها نسبت به گینز، حقایق و داستانی پیچیده را آشکار میسازد.
فیلم «مرز» به کارگردانی علی عباسی، که بر اساس داستان کوتاهی از جان لینکویست نویسنده سوئدی ساخته شده، داستان یک زن پلیس را روایت میکند که از شامهای قوی برخوردار است و میتواند بر تکیه بر این حس خلافکاران را رهگیری کند. زندگی او و زندگی یکی از خلافکارانی که قصد دارد از مرز عبور کند، با این حس بویایی متحول میشود و سرنوشت او را به مسیر دیگری میاندازد.
داستان در یک زندان زنان اتفاق میافتد و ماجرای گلادیس "لا بورخس" گوئرا، زنی بیوجدان و سرجیو آنتین، مردی بدبین را دنبال میکند.
داستان، ماجرای دو مادر ناامید را دنبال میکند که برای انتقام از ربودهشدن دخترانشان، رهبر سابق یک باند کلاهبرداری تلفنی را که مرده، دوباره زنده میکنند.
داستان درباره کارمند یک فروشگاه است که به حلقه نزدیک یک هنرمند مشهور نفوذ میکند، اما این نزدیکی برای او عواقب جدی و خطرناکی در حد مرگ و زندگی به دنبال دارد.
داستان "پیس میکر" – مردی بهشدت خودبزرگبین که به صلح به هر قیمتی باور دارد، فارغ از اینکه برای رسیدن به آن چند نفر را باید بکشد...
در سال ۱۹۵۸، اولین افسر پلیس زن در سوئد فارغالتحصیل میشود. گروه کوچکی از پیشگامان در راه برابری جنسیتی گام بزرگی برمیدارند، اما همچنان با مشکلاتی روبرو هستند، به خصوص زمانی که دامنهایی که مجبور به پوشیدن آن هستند، محدودیتهای غیرقابل تصوری را ایجاد میکند.