
دهه ي ۱۹۵۰. «نورويل بارنز» (رابينز) مرد کندذهني اهل ايندياناست که با کوشش و تقلا، کاري در شرکت بزرگ هادساکر گير مي آورد. او پس از خودکشي رئيس شرکت با توطئه ي مشاور شرکت، «سيدني ج. ماسبرگر» (نيومن) به مقام رياست مي رسد. اما، برخلاف انتظار «ماسبرگر»، محصول جديد پيشنهادي «بارنز» - هولاهوپ - يکي از موفق ترين و پرفروش ترين محصولات شرکت از آب درمي آيد.

ژوئن سال ۱۹۷۲، در ستاد فرماندهي دموکرات ها در دل مجموعه ي واترگيت درواشينگتن، پنج سارق با وسايل مدرن استراق سمع دستگير مي شوند و پي گيري ماجراتوسط دو گزارش گر روزنامه ي واشينگتن پست، «باب وودوارد» (ردفورد) و «کارل برنستاين» (هافمن) پس از چندي منجر به استعفاي «رئيس جمهور نيکسن» مي شود...

«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...