
قسمتاول : بولوار جنايت ، پاريس ، سال ۱۸۴۰. « گارانس » ( آرلتى ) ، زنى اغواگر ، كه از بودن با « لاسهنر » ( هران ) دلزده شده ، توجه « دوبورو » ( بارو ) ، بازيگر تياتر ، را به خود جلب مىكند. قسمت دوم : مرد سفيدپوش. پاريس ، سال ۱۸۴۷. « دوبورو » به بازيگرى مشهور بدل شده و پس از ازدواج با « ناتالى » ( كازارس ) صاحب پسرى شده است. اما « گارانس » كه به تازگى از سفر بازگشته ، مخفيانه به ديدن « دوبورو » مىرود.

آوريل سال ۱۸۶۱، عمارت عظيم تارا در آتلانتا. « اسكارت اوهارا » ( لى ) در مىيابد كه مرد رؤيايىاش، « اشلى ويلكس » ( هوارد ) به او علاقه اى ندارد و در صدد است با « ملانى هميلتن » ( د هاويلند ) ازدواج كند. اما از طرف ديگر « رت باتلر » ( گيبل ) عضو بدنام يك خانواده ى ثروتمند ساكن چارلستن دلباخته ى « اسكارلت » سرزنده مىشود و در او ويژگىهايى شبيه به خود پيدا مىكند.