
این داستان درباره آشپزی است که اولین رستوران خودش را افتتاح میکند. او در این راه با آشفتگی آشپزخانه، سرمایهگذاری مشکوک و تردیدهای درونی خودش دست و پنجه نرم میکند. اما فشارها وقتی بیشتر میشود که روح مالک قبلی ساختمان وارد عمل میشود و سعی میکند رستوران او را خراب کند.

در شب حملات پاریس. کریستل نیز مانند سایر نقاط کشور در شوک به سر می برد. صبح روز بعد، او به سرعت با گروهی از قربانیان ارتباط برقرار می کند و زمانی که ایده ایجاد یک گروه حمایتی برای بازماندگان مطرح می شود، کریستل در زنده کردن آن نقش اساسی دارد. با این حال، مشخص میشود که ارتباط او با این تراژدی آنطور که به نظر میرسد نیست و تهدید میکند تا شبکه عمیقتری از دروغها را باز کند.