
شهر امبر و شهردار آن برای نسل های آینده دنیایی زیبا و روشن خلق کرده اند. اما اصلی ترین و قوی ترین ژنراتور شهر دچار مشکل شده و تمام لامپ های بزرگ شده شروع به روشن و خاموش شدن کرده اند. «لینا میفلیت» و «دون هارو»، دو نوجوان تصمیم به دنبال سرنخ های موجود برای گشودن راز قدیمی شهر می گیرند. هدف آنها کمک به خروج اهالی شهر قبل از خاموش شدن همیشگی لامپ هاست...

کارخانه داري به نام «ماکس زورين» (واکن) قصد دارد تا با جاري ساختن آب دريا در گسل سن آندرياس و ايجاد زلزله، زمينه ي نابودي سيليکان ولي کاليفرنيا را فراهم سازد. «جيمز باند» (مور) که مأموريتش جلوگيري از اقدامات «زورين» است سرانجام او را از بالاي پل گلدن گيت به رودخانه ي سن فرانسيسکو مي اندازد...