
«لاری رایدر» (فاندا)، راننده مسابقات اتوموبیلرانی، مکانیک او، «دیک» (رورک)، و دختر شوخ و شنگی بهنام «مری» (جرج) با دزدیدن صد و پنجاه هزار دلار راهی کالیفرنیا میشوند. با رانندگی ماهرانه و دیوانهوار «لاری» و مجهز شدن اتوموبیل به یک سیستم رادیوئی برای شنود عملیات پلیس، دیگر هیچکس نمیتواند آنان را متوقف کند، اما در این بین رابطه «مری» و «لاری» آرامآرام خراب میشود. «فرانکلین» (مارو)، افسر پلیس، با استفاده از هلیکوپتر و ارسال پیامهای رادیوئی دروغین میکوشد آنان را به دام اندازد. در حالی که «لاری» به مسابقه جنون سرعت ادامه میدهد...

«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…

مادی، دانشجویی است که روزها به تحصیل و شبها بهعنوان قفلساز فعالیت میکند. در یکی از شبها، زنی مرموز به نام کلر از او درخواست کمک میکند تا در آپارتمانش را باز کند. پس از کمک، مادی متوجه میشود که کلر درباره هویت خود دروغ گفته و او را فریب داده است. این اتفاق مادی را بهطور ناخواسته درگیر ماجرایی خطرناک میکند که ...