

مرد جوانی متوجه میشود که دارای قدرتی ویژه است. اکنون لازم است تا یاد بگیرد چگونه از نیروهایی که دارد استفاده کند تا از استانبول و تمام بشریت در مقابل نیروهای تاریکی که میخواهند دنیا را به نابودی بکشانند محافظ کند. در این راه هیچ انتخاب دیگری ندارد و دوستانش به کمک او می آیند...

یک زن جوان که کارگر یک کلاب است، سعی دارد با غرق کردن خودش، خودکشی کند. چند روز قبل از اینکه دست به این کار بزند، با "امی" و "کری" آشنا می شود و همه چیز تغییر می کند. یک شب که به مهمانی می روند، "امی" بر اثر مصرف مواد زیاد، اوردوز می کند. حال پدر "امی" به دنبال گرفتن حق و حقوق فرزندش است...

هنک با خشنودی در کنار حیوانات وحشی اش زندگی می کند، که شامل : ۴ توله ببر، ۲ فیل و مجموعاً ۱۱۰ شیر، پلنگ، ببر و یوزپلنگ می باشد. یک روز زن او به همراه سه فرزندش به دیدنش می آیند، اما مشکل اینجاست که حیوانات به آنها عادت ندارند و همین موضوع باعث می شود تا اتفاقاتی تکان دهنده برایشان رخ دهد...